زبان ایران باستان

ارسال  شده توسط  فرزاد 1 در 87/7/28 12:57 عصر


از زبانهای ایرانی کهن با دو زبان فارسی باستان و اوستایی به وسیله مدارک و کتب آشنایی داریم:

فارسی باستان: این زبان که فرس قدیم و فرس هخامنشی نیز خوانده شده، زبان رسمی آریاییان در دور? هخامنشیان بود، و با سنسکریت و اوستایی ارتباط نزدیکی دارد. مهمترین مدارکی که از زبان فارسی باستان در دست است، کتیبه های شاهنشاهان هخامنشی است که قدیم ترین آنها متعلق به «اریارمنه» پدر جد داریوش بزرگ ( حدود 610 ـ 580 قبل از میلاد، یعنی دوهزارو ششصد و هفده سال قبل از امروز) و جدید ترین آنها از ارد شیر سوم ( 358 ـ 338 ق. م. ) است. مهمترین و بزرگترین اثر از زبان فارسی باستان کتیبه غستان (بیستون) است که بامر داریوش بر سخره بیستون (سرراه همدان بکرمانشاه) بنا کرده است. این کتیبه ها به خط میخی نوشته شده و از مجموع آنها قریب 500 لغت به زبان فارسی باستان استخراج می شود. 

زبان اوستائی: زبان یکی از نواحی شرقی ایران بوده است، ولی به درستی معلوم نیست کدام ناحیه، و نیز روشن نیست که این زبان در چه زمان از رواج یافته است. تنها اثری که از این زبان در دست است اوستا کتاب مقدس زرتشتیان است. سروده های خود زرتشت گاثاها که کهن ترین قسمت اوستاست حاکی از لهج? قدیمی تری از این زبان است. دور ترین زمانی که برای پیدایش زرتشت میتوان قرار داد قرن ششم قبل از میلاد است. بنابراین زبان گاثاها تازه تر ازاین زمان نیست ولی میتواند بسیار قدیمتر باشد.

اوستا به خطی نوشته شده که به خط اوستائی مشهور است و ظاهراً به اواخر دور? ساسانی در حدود قرن ششم میلادی برمی گردد. به همین منظور از روی خط پهلوی اختراع گردیده و به خلاف خط پهلوی خطی روشن و ساده و وافی به مقصود است.

اوستا، کتاب دینی - تاریخی زرتشتیان در یک زمان نوشته نشده‚ بلکه چنانکه از چگونگی زبان و مضمون قسمتهای مختلفش پیداست در دورههای مختلف انشاء گردیده است. کتاب اوستا به مرور زمان توسط موبدان مختلف گردآوری و تهیه شده است و مرجع اصلی دینی زرتشتیان گاتها است. 

از زبانهای کهن دیگر اثر مستقلی هنوز به دست نیفتاده، ولی از وجود بعضی از آنها به وسیله کلماتی که در زبانهای دیگر به جا مانده و یا ذکری که مورخان کرده اند و یا به وسیله صورت میانه این زبانها، آگاهیم.

از این جمله یکی زبان مادی کهن ایران است که زبان شاهان سلسله ماد و مردم مغرب و مرکز ایران بوده است. در کتیبه های شاهان آشور از مردم ماد نام برده شده. کلماتی از این زبان در زبانهای یونانی و لاتینی باقی مانده، ولی منبع عمد? اطلاع ما از این زبان، کلمات و عباراتی است که درکتیبه های شاهان هخامنشی که جانشین شاهان مادی بودند به جای مانده است. 

دیگر زبانهای سغدی و خوارزمی و سکائی و پارتی است که از صورت میانه آنها مدارک کتبی در دست است و همه به نواحی شرقی فلات ایران تعلق دارند. در کتیبه های داریوش بزرگ نام شهرهایی که این زبانها در آنهارایج بوده یاد شده: سغد، خوارزم، سکا و پارت. همچنین از شهرهای دیگری چون هرات و رخج و بلخ نام برده شده که زبان جداگانه داشته اند. در مآخذ دیگر نیز به نام زبانهای بلخی و رخجی و هروی و مروزی و سگزی و کرمانی برمیخوریم که به تدریج از میان رفته اند.

زبانهای ایرانی کهن با زبانهای کهن هندوستان به خصوص زبانی که درسرودهای ودا، که قدیمی ترین اثر زبانهای آریائی است، به کاررفته نزدیکی و شباهت بسیار دارند. غالب افعال و پیشوندها و پسوندها و لغات اصولا یکی است. اما افعال و کلماتی نیز هست که مخصوص یکی از دو دسته است، مانند گفتن و سال و برف که تنها درزبانهای ایرانی دیده می شود. برای دریافتن شباهت اساسی این زبانها میتوان به ده عدد اول زبان سانسکریت و اوستائی توجه نمود:

در اصوات و قواعد صرفی نیز اصولا زبانهای کهن هند و ایرانی مشترک اند‚ولی چنانکه از مقایسه ده عدد اول نیز برمیآید بعض تفاوتهای اصلی دراصوات میان دو زبان وجود دارد که میتوان آنها را به عنوان میزان تشخیص به کار برد. 



زبان ایرانی میانه

زبانهای میانه، فاصل بین زبانهای کهن و زبانهای کنونی ایران اند. دشوار است بگوئیم زبانهای میانه از چه تاریخی آغاز میشود. اگر در نظربیاوریم که سیر و تحول زبان از صورتی به صورتی دیگر تدریجی است، این نکته نیز به دست میآید که تصور حد قاطعی میان زبانهای کهن و میانه و کنونی همیشه ممکن نیست.

میزان تشخیص زبانهای میانه اصولاً یکی تفاوت آنها نسبت به صورت قدیمی تراین زبانها عموماً ساده تر بودن، و دیگر متروک بودن آنهاست. اما ممکن است بعضی از زبانهای رایج در تحول محافظه کارتر از بعضی زبانهای متروک باشند. چنانکه پشتو و آسی از پارتی و فارسی میانه محافظه کارترند.

از کتیبه های شاهان اخیر هخامنشی می توان دریافت که زبان فارسی باستان از همان ایام رو به سادگی میرفته و اشتباهات دستوری این کتیبه ها ظاهراً حاکی از این است که رعایت این قواعد از رواج افتاده بوده است. بنابراین می توان مقدم? ظهور فارسی میانه را به اواخر دور? هخامنشی منسوب داشت یعنی حدود قرن چهارم پیش از میلاد.

اطلاع ما از زبانهای ایرانی میانه با کشفیاتی که از اوایل این قرن در آسیای مرکزی و چین حاصل شد افزوده گردید و چند زبان میانه که قبلا ازآنها آگاه نبودیم به دست آمد. فعلاً از زبانهای میانه، فارسی میان? پهلوی، زبان ساسانیان و زبان پارتی زبان اشکانیان و زبان سغدی و زبان سکائی ختنی و زبان خوارزمی شناخته شده است. قطعات کوچکی نیز به خطی مشتق از خط یونانی به دست افتاده که ظاهراً هپتالی و از زبانهای ایرانی است. از این گذشته بسیاری از کلمات از زبانهای پهلوی و پارتی که در دوره های ساسانی و اشکانی وارد زبان ارمنی شده از مآخذ عمده برای تحقیق زبانهای میانه ایران به شمار میرود.

زبانهای ایرانی را معمولا میتوان برحسب شباهت صوتی و دستوری و لغوی آنها به دو دسته عمده تقسیم کرد: دسته غربی و دسته شرقی.

زبانهای فارسی باستان و مادی و فارسی میانه پهلوی و پارتی و فارسی کنونی به دسته غربی تعلق دارند. زبانهای سغدی و سکائی و خوارزمی و آسی اوستی به دسته شرقی متعلق اند. زبان اوستائی از جهاتی به زبانهای دسته غربی و از جهاتی به زبانهای دسته شرقی شبیه است‚ ازاینرو منسوب داشتن آن به یکی از این دو دسته آسان نیست. از لحاظ موطن از زبانهای شرق ایران است.

این تقسیم بندی در زبانها و لهجه های امروزی ایران نیز صادق است، چنانکه پارسی و کردی و لری و بلوچی و لهجه های سواحل جنوبی خزر و لهجه های مرکزی و جنوبی ایران همه به دست? غربی تعلق دارند ولی پشتو زبان محلی افغانستان و یغنوبی بازمانده سغدی و لهجه های ایرانی فلات پامیر و آسی که مردم آن از مشرق به قفقاز کوچیده اند به دسته شرقی متعلق اند. لهجههای کافری افغانستان دنباله زبانی هستند که شاید حد فاصل میان زبانهای هندی و ایرانی بوده است‚ و از این جهت با هر دو دسته وجوه مشترکی دارد.

به طور کلی میتوان گفت که در زبانهای میانه، دستور زبان ساده تر شده و تصریف اسامی و صفات و ضمائر اگر از میان نرفته مختصر گردیده و دستگاه مفصل افعال با وجوه و حالات و زمانهای متعدد به سادگی گرائیده و به کار بردن حروف اضافه برای تعیین حالات مختلف اسم بیش از زبانهای کهن معمول گردیده و افعال مرکب رواج بیشتر یافته اند.

در زبانهای میانه دسته غربی تطور به سوی سادگی بیشتر پیش رفته است. درپهلوی و پارتی عملاً اسامی صرف نمیشوند، تثنیه از میان رفته است، تشخیص مذکر و مونث و خنثی نیز عملاً ناپدید شده در کتیبه های پهلوی بعضی اسامیبه y ختم میشوند که در پهلوی کتابی به صورت w درآمده است. 

در این دو زبان از ماده های اصلی فعل ماده مضارع که فعل امر و فعل التزامی نیز از آن ساخته میشود باقی مانده، ماضی و مشتقات آن، چنانکه در فارسی دری و غالب لهجه های کنونی ایران معمول است، از صفت مفعولی ساخته میشود، و این یکی از ممیزات مهم این زبان هاست. برای ادای معنی من گفتم در حقیقت عبارت گفته من با ضمیر ملکی به کار میرود.

این طرز بنا کردن فعل ماضی یکی از موجباتی است که در نتیج? آن در غالب لهجه های غربی ایران، و از جمله فارسی، ضمایر و صیغه های حالت اضافه اهمیت و تسلط یافته و غالباً ضمایر فاعلی و سایر ضمایر را به کلی از صحنه زبان رانده است. در فارسی، من، اصولا ضمیر ملکی است که از منا در فارسی باستان گرفته شده است. ضمیر فاعلی در فارسی باستان برای متکلم آدم است که درفارسی اثری از آن به جا نمانده‚ ولی در لهجه های شرقی ایران عموما و دربعضی لهجه های غربی مانند پارتی و خلخالی و تاتی اثر آن به جاست.

در مورد افعال لازم، صفت مفعولی با فعل معین، یعنی با زمان حاضر فعل ,ha = بودن، برای ساختن ماضی به کار میرود. در سوم شخص صفت مفعولی به تنهائی کار فعل را انجام میدهد. در پارتی سوم شخص جمع گاه با فعل معین و گاه بدون آن به کار می رود.

زبانهای دسته شرقی یعنی سغدی و سکائی ختنی و خوارزمی و آسی و پشتو و عده ای از لهجه های فلات پامیر در لغات و تغییرات صوتی و قواعد دستوری مشترکاتی دارند که آنها را از دسته غربی متمایز می سازد. از حیث مشترکات دستوری می توان فقدان کسره اضافه یا نظیر آن را در زبانهای شرقی ذکر کرد. هم چنین در ساختمان افعال میتوان مشترکاتی یافت، چنانکه در سغدی و خوارزمی صیغ? ماضی را می توان از ماده مضارع بنا کرد، به خلاف فارسی و پارتی که ماضی را همیشه از صفت مفعولی میگیرد و نیز این دو زبان کلمه کام را برای بنای فعل آینده و به عنوان معین فعل به کار می برند. 

زبان پارتی : زبان پارتی زبان قوم پارت از اقوام شمال شرقی ایران است و زبانی است که از جمله معمول اشکانیان بوده است. از این زبان دو دسته آثار موجود است: یکی آثاری که به خط پارتی، که خطی مقتبس از خط آرامی است، نوشته شده و دیگر آثار مانوی است که به خط مانوی، که مقتبس از خطسریانی است، ضبط گردیده است.

قسمت عمد? نوع اول، کتیبه های شاهان متقدم ساسانی است که علاوه بر زبان فارسی میانه به زبان پارتی و نیز به یونانی نوشته شده است. قدیمی ترین این نوع آثار، اسنادی است که در اورامان کردستان که به مهد ایران کهن مشهور است به دست آمده کتیبه کالجنگال نزدیک بیرجند به احتمال قوی متعلق به دوره ساسانی است. ازمهمترین این آثار روایت پارتی کتیبه شاپور اول بر دیوار کعبه زرتشت نقش رستم و کتیبه نرسی در پایکولی کردستان و کتیبه شاپور اول در حاجی آباد فارس است.

در این کتیبه ها مانند کتیبه های پهلوی عد? زیادی هزوارش آرامی به کاررفته که عموما با هزوارشهای پهلوی متفاوت است.

اسناد سفالی که در اکتشافات اخیر نسا، شهر قدیمی پارت که محتملاً مقبره شاهان اشکانی در آن قرار داشته، به دست آمده، به خط آرامی نزدیک به خط نسخه اورامان است. هنوز کاملاً مسلم نیست که زبان این اسناد پارتی است یا آرامی. اگر چنانکه محتمل است پارتی باشد می توان این اسناد را که متعلق به قرن اول پیش از میلاد است قدیمی ترین سند زبان پارتی شمرد.

آثار مانوی پارتی از جمله آثاری است که در اکتشافات اخیر آسیای مرکزی تورفان به دست آمد. این آثار همه به خطی که معمول مانویان بوده و مقتبس از سریانی است نوشته شده و به خلاف خط پارتی هزوارش ندارد و نیز به خلاف خط کتیبه ها که صورت تاریخی دارد، یعنی تلفظ قدیمی تری از تلفظ زمان تحریر را می نمایاند، حاکی از تلفظ زمان تحریر است. این آثار را میتوان دو قسمت کرد: یکی آنهایی که در قرن سوم و چهارم میلادی نوشته شده و زبان پارتی اصیل است، دیگر آثاری که از قرن ششم به بعد نوشته شده و محتملاً پس از متروک شدن زبان پارتی برای رعایت سنت مذهبی به وجود آمده هنوز اثری که قطعا بتوان به فاصله میان قرن چهارم و ششم منسوب دانست به دست نیامده است.

نسخی که از آثار مانوی به دست آمده عموماً متأخر از تاریخ تالیف و متعلق به قرن هشتم و نهم میلادی است. در خط مانوی حرکات به صورت ناقص ادا نموده شده است.

گذشته از آثاری که یاد شد، کلمات پارتی که در زبان ارمنی باقیمانده به خصوص از این جهت که با حرکات ضبط شده برای تحقیق این زبان اهمیت بسیار دارد. اگر آثار نسا را پارتی به شماریم، و همچنین با توجه به سند اورامان و پدیدآمدن خط پارتی در قرن اول میلادی به جای خط یونانی که از زمان سلوکیها رواج یافته بود میتوان گفت که زبان پارتی از اوایل قرن اول میلادی یا کمی قبل از آن قوت گرفته و زبان رسمی و درباری شاهنشاهان ایران بزرگ شده بود. انحطاط زبان پارتی را میتوان به بعد از قرن چهارم میلادی، یعنی پس ازجایگزین شدن سپاهیان ساسانی برای مقابله با حملات اقوام شمالی منسوب داشت.

از لهجه های موجود ایران هیچ یک را نمی توان دنبال? مستقیم زبان پارتی شمرد. لهجه های امروزی خراسان عموما لهجه های زبان فارسی است و زبان اصلی این نواحی در برابر هجوم اقوام مختلف و نفوذ زبان رسمی دوره ساسانی از میان رفته است، ولی زبان پارتی در دوره حکومت اشکانیان به نوبه خود در زبان فارسی میانه پهلوی تاثیر زیادی داشته که این تاثیر را در زبان فارسی امروز نیز میتوان دید.

فارسی میانه: از این زبان که صورت میانه فارسی باستان و فارسی کنونی است و زبان رسمی ایران در دوره ساسانی بوده آثار مختلف به جامانده است که آنها را میتوان به چند دسته تقسیم کرد: کتیبه های دوره ساسانی که به خطی مقتبس از خط آرامی، ولی جدا از خط پارتی، نوشته شده است. کتابهای پهلوی که بیشتر آنها آثار زرتشتی است و خط این آثار دنباله خط کتیبه های پهلوی و صورت تحریری آن است. عباراتی که بر سکه و مهر و نگین و ظروف و جز آنها به جا مانده است. آثار مانوی که به خط مانوی نوشته شده و همه از کشفیات اخیر آسیای مرکزی است. همچنین بایدکتیبه های منقوشی را که در کنیسه دورا یافت شده‚ و نیز مخطوطات پهلوی را که به خط تحریری شکسته بر روی پاپیروس به دست افتاده در شمار آورد. در هم? این آثار به جز آثار مانوی هزوارشهای آرامی به کار رفته است. خط کتیبه ها و خط کتابها و همچنین خط سکه ها و مهرها و نگینها خطوط تاریخی است یعنی حاکی از تلفظ قدیمی تر زبان است ولی خط مانوی تلفظ معمول زمان را منعکس میسازد.

آثار موجود زبان پهلوی مفصل ترین جزء ادبیات پیش از اسلام است و از این میان سهم عمده از آن آثار زرتشتی است. اکثریت آثارپهلوی کتابی، آثار زرتشتی است که غالبا در حدود قرن سوم هجری تدوین شده‚ هر چند اصل بعضی از آنها به دوره ساسانی میرسد.

مهمترین کتیب? زبان پهلوی کتیبه شاپور اول در کعبه زرتشت نقش رستم است. از کتیبه های دیگر میتوان کتیبه کرتیر موبد ساسانی را در نقش رجب و کعبه زرتشت و کتیبه نرسی را در پایکولی اطراف کردستان نام برد. از آثار پهلوی کتابی که خاص ادبیات زرتشتی است می توان به دینکرد و بندهشن ودادستان دینیک و مادیگان هزارداستان و ارداویرافنامه و مینوگ خرد ونامه های منوچهر و پندنامه آذرباد ماراسپندان و همچنین تفسیر پهلوی بعضی اجزاء اوستا نام برد. از آثاری که جنبه دینی بر آنها غالب نیست یادگار زریران و کارنامه اردشیر بابکان و درخت آسوریگ و خسرو کواتان وریذک و مادیگان شترنگ درخور ذکر است.

زبان فارسی کنونی دنبال? زبان پهلوی است. اما عد? زیادی لغات پارتیاز زمان تسلط اشکانیان در فارسی میانه، پهلوی و در نتیجه در فارسی کنونی راه یافته است. از این قبیل است کلمات فرشته، جاوید، اندام، افراشتن، خاستن و مرغ. همچنین پور در پهلوی پسر و مهر و چهر و شاهپور و فرزانه و پهلوان را باید طبق قواعد زبانشناسی از کلمات پارتی محسوب داشت.

زبان سغدی : این زبان در شهر سغد که سمرقند و بخارا از مراکز آن بودند رایج بوده است. سمرقند و بخار از مراکز مهم ایران بوده است که متاسفانه در روزگار قاجار به اشغال روس در آمد و امروزه نیز در تصرف کشوری ساختگی به نام ازبکستان قرار گرفته است . زمان سغدی زبان بین المللی آسیای مرکزی به شمارمیرفت و تا چین نیز نفوذ یافت. آثار سغدی همه از اکتشافات اخیر آسیای مرکزی و چین است.

آثار سغدی را میتوان از چهار نوع شمرد: آثار بودائی، آثار مانوی، آثارمسیحی، آثار غیردینی. از این میان آثار بودائی مفصلتر است. خط سغدی خطی است مقتبس از خط آرامی و در آن هزوارش به کار میرود، اما عده این هزوارشها اندک است. همه آثار بودائی و همچنین آثار غیردینی و کتیبه قربلگسون در مغولستان به خط چینی و اویغوری و سغدی، متعلق به قرن سوم هجری هم به این خط است. آثار مسیحی به خط سریانی و آثار مانوی به خط خاص مانویان نوشته شده. میان آثار بودائی و مسیحی و مانوی مختصر تفاوتی از حیث زبان دیده میشود که نتیجه تفاوت لهجه و تفاوت زمانی این آثار است. آثار سغدی مسیحی ظاهرا تلفظ تازه تری را نشان میدهد. خط اصلی سغدی که آثار بودائیبه آن نوشته شده مانند خط پهلوی خط تاریخی است و حاکی از تلفظ قدیمتری است.

زبان سغدی در برابر نفوذ زبان پارسی و ترکی به تدریج از میان رفت. ظاهرا این زبان تا قرن ششم هجری نیز باقی بوده است. امروز تنها اثر زنده ای که از زبان سغدی به جا مانده لهجه مردم یغنوب است که در یکی از دره های رود زرفشان بدان سخن میگویند و بازمانده یکی از لهجات سغدی است.

زبان سکائی ختنی : این زبان‚ زبان یکی از اقوام سکائی مشرق است که یک زمان برختن در جنوب شرقی کاشغر استیلا یافتند و زبان خود را در آن سامان رایج ساختند اطلاق نام ختنی به این زبان ازاینروست.

آثار زبان سکائی عموما متعلق به قرن هفتم تا دهم میلادی است و عبارت ازآثار بودائی، متون طبی، داستانها و قصص، نامه های بازرگانی، اسناد رسمی و غیر از اینهاست. قسمت عمد? این آثار ترجمه از سانسکریت، ولی قسمتی نیزترجمه از زبان تبتی و یا انشاء اصیل است. در آثار موجود این زبان میتوان صورت قدیمتر و صورت تازه تری تشخیص داد. صورت قدیمی تر این زبان از حیث دستور زبان به زبانهای ایرانی کهن شبیه است : اسم در هفت حالت صرف میشود و دستگاه افعال مفصل است، اما درصورت تازه تر سکائی صرف اسامی خیلی ساده تر شده است. تلخیص فوق العاده اصوات سکائی تازه یکی از ممیزات آن به شمار میرود.

زبان خوارزمی : زبان خوارزمی معمول خوارزم بوده و ظاهراً تا حدود قرن هشتم هجری رواج داشته است و پس از آن جای به زبان فارسی و ترکی سپرده. ترکی زبان غیر ایرانی است که در آذربایجان ایران رواج یافته است و متاسفانه به مرور زبان آذری کهن ایران را ریشه ای پهلوی دارد را از میان برده است. 

کشف آثار زبان خوارزمی، گذشته از کلماتی که ابوریحان بیرونی درآثارالباقیه ذکر کرده، به کلی تازه است. این آثار عبارت است از دو نسخه فقهی به زبان عربی که در آن عباراتی به زبان خوارزمی نقل شده و نیز لغت نامهای که برای توضیح عبارات خوارزمی یکی از این نسخ نوشته شده ولی مهمترین اثر زبان خوارزمی مقدمة ادب زمخشری است مشتمل بر لغات عربی و ترجمه خوارزمی است. آثار خوارزمی همه به خط عربی نوشته شده ولی هنوز خواندن و تعبیر آنها پایان نیافته خواندن آثار مختصری که از زبان قدیم خوارزم به خطی مقتبس از خط آرامی به دست افتاده هنوز ممکن نگردیده است. اشکال عمده ای که درخواندن عبارات خوارزمی مقدمة ادب وجود دارد این است که کلمات عموماً اعراب ندارد و نقطه گذاری آنها نیز ناقص است.

زبان خوارزمی با زبان اطراف یعنی زبان سغدی و سکائی و آسی نزدیک است.در زبان خوارزمی چنانکه از مقدمةادب ونسخ فقهی مذکور برمیآید عده ای لغات فارسی و عربی وارد شده که حاکی از تاثیر این دو زبان در خوارزمی است. گذشته از زبانهای میانه فوق الذکر که زبانهای عمده ای هستند که آثار آنها امروز به دست است، زبان دیگری که با زبان سکائی ختن رابط? نزدیک دارد در حوالی تمشق در شمال شرقی کاشغر معمول بوده که آثار مختصری از آن به دست افتاده، ولی هنوز کاملاً روشن نیست. صورتی از زبان آسی میانه را میتوان در بعضی اسامی تاریخی و جغرافیائی وهمچنین در بعضی کلماتی که در زبان مجارستانی داخل شده بازیافت.



شکوه ای از استاد یارشاطر : 

دکتر احسان یارشاطر نویسنده همین جستار ارزشمند، در یک مقاله ای بسیار تعجب برانگیز در شمار? پانزدهم مجله میراث ایران که در امریکا به تیراژ 15 هزار نسخه به چاپ رسید نام ایران را شایسته کشور ما ندانست. با سوابقی که از این استاد گرانمایه در دست است این جستار ایشان هم? سوابق ارزشمند وی را به زیر سوال می برد. ایشان نام کشور "فارس" را برازنده "ایران بزرگ" می داند. در حالی که فارس یا پارس تنها یک استان از کشور ایران بزرگ بوده است و ایران ما شامل همه اقوام آریایی (کورد , آذری , فارس , لر , بلوچی , خوزی , ترکمن , ارمنی , تاجیک و . . .) می باشد و ایران را پرشیا یا فارستان خواندن دروغی بزرگ بر همه هویت ملی و فرهنگی ایران زمین است. پرشیا یا پارس نامی است که کشورهای بیگانه بر ایران زمین نهادند همچون یهودیان در کتاب تورات و نیز گزنفون و هرودوت در یونان. تمامی اسناد سه الی چهار هزار ساله دینی زرتشتیان حکایت از آن دارد که سرزمین ما همان ارئینه وئیجه ( خواستگاه آریایی ها یا همان ایران کنونی ) بوده است . به امید روزی که ایشان این جستار تفرقه انگیز خود را هرچه سریع تر اصلاح کنند.


ورزش در ایران باستان

ارسال  شده توسط  فرزاد 1 در 87/7/28 12:57 عصر

در قرون گذشته مشرق زمین، ایران تنها کشوری بود که در نظام تعلیم و تربیت خود بیشترین اولویت را به ورزش و تربیت بدنی اختصاص داده بود. در حالی که در همان زمان سایر کشورها به ورزش و تربیت بدنی توجه چندانی نداشتند، ایرانیان به اهمیت و ارزش توانایی و سلامت بدن به عنوان یکی از عوامل بسیار مهم در ایجاد ارتشی سلحشور و پیروز پی برده بودند.
در مقاله زیر خلاصه ای از اهمیت و نقش ورزش در نظام آموزش ایران باستان را از نظرمی گذرانید.تلاش برای حفظ مرز وبوم ایران بر اساس تعالیم زرتشت که به عنوان سرزمین مقدس نامیده شده است و نیز میل به کشور گشایی و تسخیر سرزمین های مجاور ایجاب می کرد که جوانان از آموزش های نظامی منظمی که پایه و اساس آن ورزش و تربیت بدنی بود برخوردار شوند. در حقیقت برنامه آموزش نظامی بسیاری از جوانان به مهارت های بدنی و قوای جسمانی محدود می شد تا بتوانند ویژگی های لازم یک سرباز خوب و شایسته را بدست آورند
.
در مجموع، آموزش و پرورش فرزندان جامعه ایران باستان- و در مواردی فرزندان طبقه اعیان و شاهزادگان- تقریباً به روی تربیت بدنی متمرکز می شد و آن هم با توجه به اهداف نظامی شکل می گرفت. بدین تربیت کودکان تا هفت سالگی زیر نظر مادران پرورش می یافتند. سپس پسران در هفت سالگی تحصیلات رسمی خود را آغاز می کردند و از همان هنگام رسماً متعلق به کشور شناخته می شدند و تا سن پانزده سالگی به آموختن فنون نظامی مشغول بودند. این افراد از سن پانزده سالگی، خدمت در ارتش را شروع می کردند و تا پنجاه سالگی همچنان به عنوان عضو رسمی ارتش در خدمت باقی می ماندند. به روایت هرودوت، فرزندان طبقه اشراف و اعیان و شاهزادگان تا20 سالگی به تحصیل ادامه می دادند و برای فرماندهی سپاه و حکمرانی و دادرسی آماده می شدند. این نوع آموزش در تاریخ تعلیم و تربیت، نخستین نمونه کنترل آموزشی و پرورشی به وسیله دولت است که برای هدفی خاص- که در آن زمان عبارت بود از حفظ قدرت و عظمت کشور- صورت گرفته است. بنابر آنچه گفته شد برنامه های تربیت بدنی بیشتر به آماده سازی جوانان برای جنگهای احتمالی اختصاص یافته بود. هرودوت مورخ مشهور یونانی می نویسد: ایرانیان از5 سالگی تا20 سالگی سه چیز را می آموختند
:
1- سوارکاری 2- کمانداری (تیراندازی) 3- راستگویی
.
جوانان تمرینات روزانه را از طلوع آفتاب با دویدن و پرتاب سنگ و نیزه آغاز می کردند. مقاومت با غذای اندک، تحمل گرما و سرمای شدید، پیاده روی های طولانی، عبور از رودخانه بدون تر شدن سلاحها و خواب در هوای آزاد از جمله تمرین های آنان بود. سوار کاری و شکار نیز دو فعالیت رایج بود. جستن بر روی اسب و پرش از روی اسب در حال دویدن (تمرین سرعت و چالاکی) از ویژگی های سوارکاران سواره نظام ایران بود
.
?اسب سواری: ایرانیان عهد باستان دلبستگی زیادی به اسب داشتند و این موجود را عضو خانواده خود می پنداشتند و به هنگام نیایش برای اسب نیز مانند سایر اعضای خانواده خود دعا می کردند. اهمیت اسب در زندگی مردم ایران باستان چنان بوده است که نام بسیاری از سلاطین نامدار با کلمه اسب ترکیب یافته بود. مانند لهر اسب (اسب تندرو) تهماسب (دارنده اسب زورمند) و ارجاست (دارنده اسب با ارج
).
اختراع اولین ابزارهای سوارکاری مانند دهنه، نعل، زین و رکاب به ایرانیان نسبت داده شده است. همچنین ارابه رانی در ایران باستان قسمت مهمی از برنامه جشن مهرگان بود که به افتخار مهر، فرشته روشنایی برگزار می شد. یونانیان این مسابقه را از ایران و رومیان از یونانیان اقتباس کرده اند
.
?تیراندازی: پس از آموزش اسب سواری، تعلیم تیراندازی و شکار آغاز می شد. کمان بلند و تیرهایی ساخته شده از نی و نیزه کوتاه جزو وسایل شکار و تیراندازی ایرانیان بود. در مورد آموختن تیراندازی و شکار به کودکان در شاهنامه سخن بسیار رفته است و از مهارت بهرام گور در تیراندازی، داستانهای شگفت انگیزی نقل شده است
.
?چوگان بازی: یکی دیگر از برنامه های تربیت بدنی در ایران باستان بازی چوگان است که ایرانیان آنرا ابداع کردند. کودکان پیاده و جوانان سوار بر اسب به بازی چوگان می پرداختند و بدان عشق می ورزیدند. بازی کریکت انگلیسی و گلف که امروزه از ورزشهای متداول و پرطرفدار در سراسر دنیا هستند، برگرفته از بازی چوگان ایرانی است
.
?شنا: از دیگر برنامه های با اهمیت ورزشی در ایران باستان تعلیم شنا به کودکان بود. شنا در نهرها و رودخانه ها آموزش داده می شد و این آموزش با هدف نظامی صورت می پذیرفت. به روایت استرابون ایرانیان به کودکان خود گذشتن از نهرها و رودخانه ها را بدون تر شدن سلاح و جامه آموزش می دادند
.
این نکته درخور توجه است که ورزش و پرورش اندام از نظر فضایل اخلاقی نیز مورد توجه ایرانیان باستان قرار داشت و آنان عقیده داشتند که ورزش علاوه بر تامین تندرستی و نیرومندی، پرورش دهنده فضایل صفات نیک همچون شجاعت، جوانمردی و فروتنی است. آنان تربیت بدنی را اساس نیرومندی دانسته و نیرومندی را برای دستگیری ناتوانان و نه برای زورگویی و ماجراجویی می خواستند تا بدان جا که نیرومندی و پهلوانی را با جوانمردی و چشم پاکی و فروتنی و راستی و بسیاری دیگر از سجایای اخلاقی همراه می دانستند و ناتوانی و سستی را مایه ناراستی بر می شمردند. حماسه سرای بزرگ ایرانی، فردوسی طوسی که داستانهای پهلوانی و حماسی ایران کهن را به شعر در آورده است. این عقیده ایرانیان دوره باستان را اینگونه بیان کرده است
:
ز نیرو بود مرد را راستی

ز سستی کژی زاید و کاستی

مقام پهلوانی در ایران باستان از اهمیت خاصی برخوردار بود. برای رسیدن به مقام پهلوانی علاوه بر مهارت در فنون شکار سوار کاری، تیراندازی و کشتی، برخورداری از سجایای اخلاقی مانند جوانمردی، شجاعت، بزرگواری و معرفت نیز لازم بود. پهلوانان کشور در هنگام صلح در مقام پهلوان و در هنگام جنگ از جمله سرداران سپاه بودند.

برگرفته از آفتاب


زن ایران باستان

ارسال  شده توسط  فرزاد 1 در 87/7/28 12:57 عصر

وتاب :

سردار زن ایرانی که خواهر اریوبرزن سردار نامدار ارتش شاهنشــــــاهی

داریوش سوم بوده است. وی در نبرد با اسکندر گجــستک? همراه اریوبرزن

فرماندهی بخشی از ارتش را بر عهده داشته است او در کوهـهای بختیاری 

راه را بر اسکندر بست . ولی یک ایرانی راه را به اسکندر نشان داد و او از

مسیر دیگری به ایران هجوم اورد. با این حال هم اریوبرزن و هم یوتاب در

راه میهن کشته شدند و نامی جاویدان از خود بر چای گذاشتند.

دریاسالار بانو ارتمیز :

نخستین و تنها بانوی دریاسالار جهان تا به امروز . او به سال 480 پیــش

از میلاد به مقام دریاسالاری ارتش شاهنشاهی خــشایارشاه رسید و در نبرد

ایران و یونان ارتش شاهنشاهی ایران را از مرزهای دریایی هدایت میکرد .

تاریخ نویسان یونان او را در زیبایی برجستگی و متانت سرامد تمامی زنان

ان روزگار نامیده اند.

اتوسا :

ملکه بیش از 28 کشور اسیایی در زمان امپراتوری داریـــــــــــوش بزرگ .

هرودت پدر تاریخ از وی به نام شهبانوی داریـــــوش بزرگ یاد کرده است و

اتوسا را چندین باد در لشکر کشی های داریوش یاور فکری و روحی داریوش

بزرگ دانسته است.

ارتادخت :

وزیر خزانه داری و امور مالی دولت ایران در زمان شاهنشاهی اردوان چهارم

اشکانی. به گفته کتاب اشکانیان اثر دیاکونوف روســــی خاور شناس بزرگ او

مالیات ها را سامان بخشید و در اداره امور مالی کوچکتـــــرین خطایی مرتکب?

نشد و اقتصاد امپراتوری پارتیان را رونق بخشید.

ازرمی دخت :

شاهنشاه زن ایرانی در سال 631 میلادی . او دختر خـــــــــسروپرویز پس از

" گشناسب بنده " بر چندین کشور اسیایی پادشاهی کرد.

اذرناهید :

ملکه ملکه های امپراتوری ایران در زمان شاهنـــــــشاهی شاپور یکم بنیانگزار

ساسله ساسانی. نام این ملکه بزرگ و اقتدارات دولتی او در قلمرو ایــــران در

کتیبه های کعبه زرتشت در استان فارس بارها امده است و او را ستایـش کرده

است.

پرین :

بانوی دانشمند ایرانی . او دختر کی قباد بود که در سال 924 قبل از مــیلاد

هزاران برگ از نسخه های اوستا را به زبان پهلوی برای ایندگان از گوشه و

کنار ممالک اریایی گرداوری نمود و یکبار کامل ان را نوشت و نامش در تاریخ

ایران زمین برای همیشه تبت گردیده است.

فرخ رو :

نام او به عنوان نخستین بانوی وزیر در تاریـــــخ ایران ثبت شده است وی از

طبقه عام کشوری به مقام وزیری امپراتوری ایران رسید.

گردافرید :

یکی از پهلوانان سرزمین ایران. تاریخ از او به عنوان دختر کژدهم یاد میــکند

با لباسی مردانه با سهراب زورازمایی کرد . فردوسی بزرگ از او به عـــنوان

زنی جنگو و?دلاور سرزمین پاکان یاد میکند.

اریاتس :

یکی از سرداران مبارز و دلیر هخامنشیان در سالهای پیش از میلاد. مورخــین

یونانی در چندین جا نامی از وی به میان اورده اند.

هلاله :

?پادشاه زن ایرانی که به گفته کتاب دینی و تاریخی ( 391 یشتا 274+1 یشتا 2 )

در زمان کیانیان بر اریکه شاهنشاهی ایران نشست . از او به عنوان هفتـــمین

پادشاه کیانی یاد شده است که نامش را " همای چهر ازاد ) نیز گفته اند.

مردان ایران باستان بانوان خود را احترام بسیار میگزاشتند و در تمامی امور

با انها مشورت میکردند و برای ایده و عقیده انها احترام بسزایی قائل بودند.

 

در ایران باستان اهمیت بســـیاری به مقام زن و مرده داده شده است . زن را

بانوی خانه مون پثنی می نامیده اند و مرد را مون بد  یا مدیر خانه

می نامیده اند. در نسخه های دینی ایران باســــــتان زنان شوهردار از اجرای

مراسم دینی معاف بودند . زیرا تشکیل خانواده و پرورش یک جامعه نیک کردار

که یکی از ارکان ان تربیت مادر است بزرگترین عمل نیک در کارنامه زمان ثبت

میشده است.

 


پارس، روح باستانی ایران

ارسال  شده توسط  فرزاد 1 در 87/7/28 12:57 عصر

نشریه آمریکایی نشنال جئوگرافیک در آخرین شماره خود مقاله ای با عنوان «پارس، روح باستانی ایران» به چاپ رسانده است که در آن نویسنده به شرح سفر خود به ایران و نقاط باستانی آن می پردازد و اینکه ایرانیان تا چه اندازه هویت خود را در پیوند با ایران باستان می بینند. 

نویسنده این مقاله، مارگریت دل گوویدیچه است که با تشریح سفر خود به تخت جمشید، مقر امپراتوری هخامنشی، می نویسد: آنچه که بیش از همه در ویرانه های پرسپولیس (تخت جمشید) جلب توجه می کند فقدان نمادهای خشونت است. در میان سنگ تراشی های این بنا شمایل سربازان را می بینید بدون آنکه در حال جنگ باشند، اسلحه ها را می بینید بدون آنکه در حالت حمله باشند. پیکره های دیگر صحنه اجتماع مردم از ملل گوناگون را تصویر کرده اند که با حمل هدایا و چهره هایی صلح طلب دست بر شانه یکدیگر نهاده اند. 

در دوران باستان که به خشونت و جنگ های بی رحمانه شهرت دارد، به نظر می رسد تمدنی که مرکز آن تخت جمشید بود سرزمینی آرام و در برگیرنده مردمان گوناگون بوده است. امروزه برای بسیاری از ایرانیان این ویرانه ها یادآوری مهم از اجداد باستانی آنهاست و اینکه آنها چگونه می زیستند و چگونه رفتار می کردند. 

این نشریه آمریکایی خاطر نشان می کند: پارس یک امپراطوری بزرگ بود که با تصرف سرزمین های دیگر قدرت خود را تثبیت کرد ولی در عین حال شاید اولین امپراطوری باشکوه دوران باستان و پیشرفته ترین تمدن آن دوره هم بود. 

نویسنده مقاله می گوید: در سفر خود به ایران در جستجوی پاسخ به این سوال بودم که ایرانیان امروزی تا چه حد هویت خود را در پیوند با ایران باستان می بینند. در عین حال برایم جالب است بدانم کشوری که در غرب به عنوان خطری برای صلح و با حکومتی یاغی تلقی می شود در درون چگونه است و خود را در دنیای امروز چگونه می بیند. 

وی با تشریح هویت ملی ایرانیان می گوید: هویت ایرانیان از عناصر گوناگونی تشکیل شده، بخشی هویت باستانی ایرانی است، بخشی هویت اسلامی و بخشی دیگر متاثر از الگوهای غربی است. نکته در این است که این عناصر گاه متضاد همه با هم در وجود ایرانیان جمع شده اند. 

نویسنده سپس سفرنامه خود را بازگو کردن داستان آن گروه از ایرانیانی می داند که سعی می کنند تمام هویت خود را با عناصر به یادگار مانده از ایران باستان توضیح دهند. 

به گفته وی، این ایرانیان، شعر و شراب و عشق و ترانه را می ستایند هرچند در محیطی زندگی می کنند که عناصر فرهنگی دیگری بر آن غالب است.

انطباق به شیوه ایرانی 

در مدتی که من در ایران بودم دو دانشگاهی ایرانی تبار آمریکایی به اتهام تحریک به اقدامات ضد حکومتی در ایران بازداشت شده بودند. آنها البته بعدا آزاد شدند. در آمریکا از من می پرسند مدتی که در ایران بودی نگران نبودی؟ اما در ایران من مهمان ایرانیان بودم و این یعنی بهترین و محترمانه ترین موقعیت. 

در ایران همه چیز و بهترین چیزها برای مهمان است. هر جا که پا می گذاشتم میزبانان در نهایت لطف به من توجه و کمک می کردند. هر چند در نهایت دریافتم که بخشی از این رفتار به قول خود ایرانیان تعارف است که در فرهنگ آن مردم بسیار ریشه دار است. 

در عین حال به سختی می توان از نیت واقعی افراد در پس این پرده تعارف با خبر شد. به قول یک فعال سیاسی ایرانی که در تبعید زندگی می کند، ایرانی ها به دلیل فشار نظام های سیاسی در طول تاریخ و برای پرهیز از مواجهه با خطر به خوبی آموخته اند که در هر شرایطی نیات حقیقی خود را برملا نکنند. 

جغرافیا، سرنوشت تاریخی 

در حقیقت تاریخ طولانی ایران مملو از جنگ، اشغال و مبارزه با بیگانه است و دلیل آن موقعیت جغرافیایی این سرزمین است. ایران در مرکز هر محوری است که قدرت و تمدن های شرقی را به مدیترانه یا قدرت های غربی وصل می کند. هر کشمکش نظامی، داد و ستد تجاری و یا امتزاج فرهنگی که بین این قدرت ها در طول 25 قرن گذشته روی داده، تاثیر خود را بر ایران برجای گذاشته است. 

عامل دیگر ثروت و موقعیت استراتژیک این سرزمین است. امپراطوری ایران باستان سه بار توسط سه سلسله مختلف تاسیس و بعدها به دست دشمن نیرومند تر سرنگون شد. این سرزمین حمله و اشغالگری اعراب، مغول ها و ترک ها را تجربه کرده است. 

با این وجود از نگاه آن دسته از ایرانیان که خود را با هویت باستانی – ملی تعریف می کنند اشغال و سلطه اعراب بیش از همه تاثیر گذار بوده است. تلاش برای حفظ هویت ایرانی و یا احیاء آن پس از هر اشغال خارجی، از نگاه ایرانیان ملی گرا کلید نجات فرهنگ این کشور بوده است. 

آنها می گویند در طول تمام این دوره های اشغال نتیجه همیشه این بود که قوم متجاوز در فرهنگ ایرانی حل می شد نه اینکه فرهنگ ایرانی تابع فرهنگ متجاوز شود. ایرانیان به این ظرفیت فرهنگی خود که ناشی از انعطاف پذیری آن و هوشمندی رهبران آن است می بالند.

به آراتا خوش آمدید 

شواهد باستان شناسی نشان می دهد که اولین ساکنان دائمی حدود ده هزار سال پیش در ایران مستقر شدند و به گفته برخی، نام «ایران» از کلمه آریایی سرچشمه می گیرد، که قومی بود که حدود 1500 سال قبل از میلاد از شمال به سرزمین امروزه ایران مهاجرت کرد. 

صدها لایه تمدن های اولیه در خاک ایران روی هم انباشته شده است و مسلما باستان شناسی در آینده شواهد بیشتری از جزییات آن را روشن خواهد کرد. 

تازه ترین مورد از این کشفیات در حوالی شهر جیرفت بوده که نشانه هایی از تمدن پنج هزار ساله را در آن منطقه کشف کرده است. تمدنی به قدمت تمدن اولیه بین النهرین. برخی از کارشناسان باستان شناسی با اشاره به شواهد بدست آمده از این منطقه حدس می زنند که این بازمانده تمدنی است به نام «آراتا» که موجودیت آن به حدود 3700 سال قبل از میلاد باز می گردد. 

در مطالعات باستان شناسی، آراتا معروف است به ناحیه ای که بسیاری از اشیا و صنایع دستی از آنجا به بین النهرین رسیدند.

نوستالژی ابرقدرت 

آنچه که از دوران ایران باستان در ذهنیت امروز ایرانیان بیش از همه یادآوری می شود نقش امپراطوری ایران در پایه گذاری مفاهیمی مثل آزادی و حقوق بشر است. 

به اعتقاد ایرانیان، امپراطوری هخامنشی با پیروان سایر ادیان و اقلیت های نژادی مدارا می کرد. در قلمرو این امپراطوری که در اوج خود از رودخانه ایندوس در هند تا سواحل مدیترانه در فلسطین و مصر را در بر می گرفت بیش از 20 ملت متفاوت در آرامش و تحت حاکمیت پاسارگاد مرکز امپراطوری زندگی می کردند. 

برخی از کارشناسان می گویند تبدیل شدن موضوع برنامه هسته ای دولت به یک شعار یا خواسته ملی شاید نمونه ای از همین نوستالژی باشد. با وجودی که در طول تاریخ بارها مرزهای سرزمین پهناور ایران کوچک و کوچکتر شده اند ولی آن پیش زمینه تاریخی که روزی ایران ابرقدرتی بود در ذهنیت بسیاری از ایرانیان عمل می کند. 

سابقه این دوران پرشکوه به پادشاهی کوروش باز می گردد و سمبل آن استوانه ای سفالی است که روی آن فرمان کوروش حک شده. اصل این استوانه در موزه بریتانیا در لندن و یک کپی آن در مقر سازمان ملل در نیویورک است. 

روی این استوانه، متنی به خط میخی حک شده که به منشور کوروش مشهور است و در آن پادشاه ایران با ممنوع کردن برده داری و سرکوب در هر شکل آن، ممنوع کردن غصب اموال مردم و دادن حق انتخاب به ملت ها برای پیوستن به قلمرو امپراطوری، احترام حکومت ایران باستان را به مبانی آزادی و حقوق مدنی به نمایش می گذارد. 

این متن از نگاه سیاسی اولین منشور حقوق بشر و مدنیت در تاریخ است. 

اما در دهه های اخیر که ایران به دلایل سیاسی، حداقل در غرب، چهره دیگری پیدا کرده ایرانیان می کوشند خود را از این کلیشه ها دور کنند. اولین چیزی که بسیاری از ایرانیان به یک شهروند کشورهای غربی می گویند این است: ما ایرانی هستیم و نه عرب. 

و شاید به همین دلیل است که به گفته برخی مورخان، ایرانی ها با وجود تبعیت از دین اعراب در نهایت با وجود حفظ مسلمانی به دنبال ساخت مذهب دیگری بودند که در چارچوب اسلام، آنها را از اعراب متمایز سازد و آن مذهب شیعه بود. 

وجهه ملی فردوسی 

زبان ایرانیان فارسی است. هرچند این زبان از عربی تاثیر فراوانی گرفته ولی جوهره آن پارسی کهن است. ایرانیان حفظ و احیای زبان خود را مدیون فردوسی می دانند. فردوسی برای ایرانیان مثل هومر برای یونانیان است. 

ایرانیان شاعران خود را می ستایند از فردوسی گرفته تا حافظ، سعدی، رومی (مولانا) و عمر خیام. زبان شعر و ادبیات در زمان اشغال ایران در طول تاریخ وسیله مقابله با مهاجم و حفظ هویت ملی بود. 

شاهکار فردوسی کتاب شعر طویلی است به نام «شاهنامه» که در برگیرنده داستان های حماسی دوران حکمرانی 50 پادشاه ایران است که در نهایت با هجوم اعراب به پایان می رسد. 

در این ماجراها همیشه نقش شخصیت پهلوانان و قهرمانان ایران از نقش پادشاه مهمتر و ارزنده تر است. شاهنامه چنان محبوب است که تقریبا هر ایرانی از هر قوم و تبار با هر حدی از آشنایی با کتاب و ادبیات بخشی از داستان های آن و ابیاتی از اشعار آن را در حافظه خود دارد. شاید حفظ یکپارچگی ایران بعد از 25 قرن و این همه حوادث تاریخی را باید مدیون یگانگی زبان آن دانست. 

ولی شاید بتوان به این نتیجه نیز رسید که ایرانیان به این عادت کرده اند که خود را با شرایط دشوار سیاسی، از اشغال خارجی گرفته تا سلطه حکومتی نامطلوب، انطباق دهند بدون آنکه از آرزوها و ارزش های فرهنگی خود دست بردارند. 

برای آنها پس از حدود 10 قرن هنوز فردوسی سمبل این انطباق است، به این معنا که «بیگانه» یا «خصم» ممکن است خاک من را کنترل کند ولی درون من همیشه مستقل و ایرانی خواهد ماند.

کشف کتیبه خارکی مربوط به هخامنشیان

ارسال  شده توسط  فرزاد 1 در 87/7/28 12:57 عصر

                   تبه کشف شده

خبرگزاری میراث فرهنگی - گروه میراث فرهنگی - حسن ظهوری - باستان شناسان با کشف کتیبه ای در جزیره خارک واقع در خلیج فارس به خط فارسی باستان و متعلق به دوره هخامنشی از آن به عنوان سند محکمی مبتنی بر نام گذاری خلیج فارس یاد می کنند.
علی اکبر سرافراز، یکی از باستان شناسان سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان بوشهر با بیان این مطلب به میراث خبر افزود: «هر چند پیش از این نیز نام خلیج فارس برازنده ترین نام بوده است اما با کشف کتیبه ای به خط فارسی باستان و متعلق به دوره هخامنشیان می توان از این نام گذاری با سند محکم دیگری دفاع کرد».
کتیبه ای به خط فارسی باستان روز چهارشنبه 23 آبان امسال در پی احداث جاده ای در جزیره خارک از زیر خاک نمایان شد. کارشناسان در نخستین مطالعات خود روی این کتیبه، قدمت آن را به دوره هخامنشی تخمین زدند.
سرفراز به میراث خبر گفت: «کشف این کتیبه سنگی در جزیره خارک آن هم زمانی که بر سر نام خلیج فارس بحث های متعددی در دنیا به راه افتاده است را می توان به شکل یک معجزه دید. این کشف بی شک یکی از مهم ترین یافته های باستان شناسی برای اثبات نام خلیج فارس خواهد بود». (نقل از سایت میراث فرهنگی)

 


یک داستان زیبا از سفر ماورایی کورش بزرگ و ایران حال

ارسال  شده توسط  فرزاد 1 در 87/7/28 12:56 عصر

من که گریم گرفت شما هم بخونید.نظرتون رو بگید برای من ننویسید برای پدر ایرانیان میهن پرست کورش بزرگ بنویسید و از همه می خوام که این متن رو حتما تو وبلاگ هایشون کپی کنند.

 

روزی کوروش در حال نیایش با خدا گفت:خدایا به عنوان کسی که عمری پربار داشته و جز خدمت به بشر هیچ نکرده از تو خواهشی دارم.آیا میتوانم آن را مطرح کنم؟خدا گفت:البته!

_از تو میخواهم یک روز،فقط یک روز به من فرصتی دهی تا ایران امروز را بررسی کنم.سوگند میخورم که پس از آن هرگز تمنایی از تو نداشته باشم.

_چرا چنین چیزی را میخواهی؟به جز این هرچه بخواهی برآورده میکنم، اما این را نخواه.

_خواهش میکنم.آرزو دارم در سرزمین پهناورم گردش کنم و از نتیجه ی سالها نیکی و عدالت گستری لذت ببرم.اگر چنین کنی بسیار سپاسگذار خواهم بود و اگر نه،باز هم تو را سپاس فراوان می گویم.

خداوند یکی از ملائک خود را برای همراهی با کوروش به زمین فرستاد و کوروش را با کالبدی،از پاسارگاد بیرون کشید.فرشته در کنار کوروش قرار گرفت.کوروش گفت: ((عجب!اینجا چقدر مرطوب است!)) و فرشته تاسف خورد.

_میتوانی مرا بین مردم ببری؟میخواهم بدانم نوادگان عزیزم چقدر به یاد من هستند.

و فرشته چنین کرد.کوروش برای اینکار ذوق و شوق بسیاری داشت اما به زودی ناامیدی جای این شوق را گرفت.به جز عده ی اندکی،کسی به یاد او نبود .کوروش بسیار غمگین شد اما گفت:اشکالی ندارد.خوب آنها سرگرم کارهای روزمره ی خودشان هستند.فرشته تاسف خورد.

در راه میشنید که مردم چگونه یکدیگر را صدا میزنند:عبدالله!قاسم!...

_هرگز پیش از این چنین نام هایی نشنیده بودم!!!

فرشته گفت:این اسامی عربی هستند و پس از هجوم اعراب به ایران مرسوم شدند.

_اعراب؟!!!

_بله.تو آنها را نمیشناسی.آخر آن موقع که تو بر سرزمین متمدن و پهناور ایران حکومت میکردی،و حتی چندین قرن پس از آن،آنها از اقوام کاملا وحشی بودند.

کوروش برافروخت: یعنی میگویی وحشی ها به میهنم هجوم آورده و آن را تصرف کردند؟!پس پادشاهان چه میکردند؟!!!

فرشته بسیار تاسف خورد.

سکوت مرگباری بین آنها حاکم شده بود.بعد از مدتی کوروش گفت:تو می دانی که من جز ایزد یکتا را نمی پرستیدم.مردم من اکنون پیرو آیینی الهی هستند؟

_در ظاهر بله!

کوروش خوشحال شد: خدای را سپاس! چه آیینی؟

_اسلام

_چگونه آیینی است؟

_نیک است

وکوروش بسیار شاد شد. اما بعد از چندین ساعت معنی در ظاهر بله را فهمید .........

_نقشه فتوحات ایران را به من نشان می دهی؟ می خواهم بدانم میهنم چقدر وسیع شده.
وفرشته چنین کرد.

_همین؟!!!

کوروش باورش نمی شد. با نا باوری به نقشه می نگریست.

_پس بقیه اش کجاست؟ چرا این سرزمین از غرب و شرق و شمال و جنوب کوچک شده است؟!!!

و فرشته بسیار زیاد تاسف خورد.

_خیلی دلم گرفت ، هرگز انتظار چنین وضعی را نداشتم. میخواهم سفر کوتاهی به آنسوی مرزها داشته باشم و بگویم ایران من چه بوده شاید این سفر دردم را تسکین دهد.

فرشته چنین کرد، تازه به مقصد رسیده بودند که با مردی هم کلام شدند.پس از چند دقیقه مرد از کوروش پرسید:راستی شما از کجا می آیید؟ کوروش با لبخندی مغرورانه سرش را بالا گرفت و با افتخار گفت:

ایران!

لبخند مرد ناگهان محو شد و گفت : اوه خدای من، او یک تروریست متحجّر است!

عکس العمل آن مرد ابدا آن چیزی نبود که کوروش انتظار داشت. قلب کوروش شکست.

_مرا به آرامگاهم باز گردان.

فرشته بغض کرده بود: اما هنوز خیلی چیزها را نشانت نداده ام، وضعیت اقتصادی، فساد، پایمال کردن .............

کوروش رو به آسمان کرد و گفت: خداوندا مرا ببخش که بیهوده بر خواسته ام پافشاری کردم، کاش همچنان در خواب و بی خبری به سر می بردم.
و فرشته گریست.
بدرود
منبع:وبلاگ تاریخ ایران باستان و معاصر در قسمت پیوندها دوست عزیزم سرباز کورش.
راستی نرین بگین داستان بود در واقعیت نیز همینطوره .!!!!!!!

منجی پارسیان

ارسال  شده توسط  فرزاد 1 در 87/7/28 12:56 عصر

چو بخت تازیان بر ایرانیان چیره شد هه بخت ایرانیان تیره شد.بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی....این اشعار از شاعر به حق ایرانیان کسی که به گردن تک تک میهن پرستا حق داره پردیسی (فردوسی به زبان تازی)است.نمیدونم می دونید یا نه تازیان از اغاز تا الان زندگشیون به ما دشمنی میورزیدن با اینکه ایران رو غارت کردن بازم برام سوال بود که مثلا صدام چرا از ایرانیا متنفر یک شب فکر کردم بهش فهمیدم دلیلش اینه که درسته نابودمون کردن همه چیزمون رو گرفتن اما نتونستن مارو مغلوب فرهنگ بیابان کنند و بر عکس انها در فرهنگ پارسیان گم شدند مانند اسکندر گجستک که در اخرین روزهای زندگیش کاملا مثل ایرانیها شده بود تازیان از ما بدشون میاد واسه اینکه ما مصر نشدیم چون ما پردیسی بزرگ (قردوسی)نجاتمون داد.و تنها کسی که توانست جلوی لشکر اعراب بایستد مردی در صد ها سال پیش پردیسی بود درود بر روح پاکش پردیسی به گردن همه میهن پرستان حق دارد زیرا کاری کرد که ایرانی زنده شد و عجم به پارسی بودنش برگشت و  سببی شد برای ما که در اینده زندگی می کردیم که امروز اینگونه میهن دوست و به مردان بزرگ ایرانیان باستان ببالیم و اینگونه پارسی بمانیم

نام های ایرانی نام های بازیگرانی که نقش بد فیلم رو دارند

ارسال  شده توسط  فرزاد 1 در 87/7/28 12:56 عصر

نمی دونم چرا همیشه اسم ادمای خلافکارو فاسد و دختر و زنهای بد و ادمای خنگ و کند ذهن توی فیلمهای صدا و سیما کشورمون هست نامهای ایرانیان باستان است نمیدونم کاش می دونستم چرا شما می دونیدشایدم خودمو زدم به اون راه که یعنی نمیدونم.همون خشایاری که اسمشو مسخره کردن جهانگیری بزرگ بود که من واقعا به شخصه عاشق این اسمم.دقت کنید می بینید توی همین سریالایی که در حال حاضر در حال پخش هستند هم حتما هست من که نگاه نمی کنم سینمای مسخره و ضد ایرانی نگاه کردن نداره همون بهتر همون هالیوود رو ببینیم حداقل ایرانی نیستند ازشون انتظاری نمیره 300 هم که ساختن خودشون به غلط کردیم افتادن اما به هر حال....


21 مهر ماه روز ورود کورش بزرگ و ازادی بخش به بابل بر همگی شادباش

ارسال  شده توسط  فرزاد 1 در 87/7/28 12:56 عصر

درود بر کورش بزرگ پیام اور ازادی و دوستی ای پدر کورش بزرگ بدان که ما با تمام وجود تورا دوست داریم تا جان داریم عشق تو در دلهایمان موج می زند و به تو وفاداریم همانگونه که هر گاه به پابوست می ایم به خاک پای ارامگاهت بوسه میزنم کاش بودی و اینبار ازادی را برای نوادگانت و هم میهنانت می اوردی هر نفس در ارزوی دیدن تو هستیم ای کورش بزرگ پیامبر


مردم شناسی در قرآن

ارسال  شده توسط  فرزاد 1 در 87/7/28 12:54 عصر

 

ویکی از آیات قدرت الهی خلقت آسمان ها و زمین است و یکی دیگر اختلاف زبان ها و رنگ ها ی شما آدمیان که دراین امور نیز ادله ی صنع و حکمت حق برای دانشمندان عالم آشکار است.(22روم)

(آن خدا یی را تسبیح وستایش گویید که)زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون آورد(یعنی آدم را از نطفه و نطفه را او آدمی برانگیخت) و زمین را پس ازفصل خزان و مرگ گیاهان باز(به نسیم جانبخش بهارش)زنده گرداندو همین گونه شمارا هم (پس از مرگ زنده کند) واز خاک بیرون آورد.19روم

ویکی دیگر از قدرت های خدا این است که(پدر) شما آدمیان را از خاک خلق کرد سپس به (توالد)بشری (منشعب و نژادهایی مختلف)شدید در همه روی زمین منتشرگشتید.20روم

-و باز یکی از آیات الهی آنست که برای شما ازجنس خودتان جفتی بیافریدکه در برابر او آرامش یافته و با هم انس گیریدو میان شما رافت و مهربانی برقرار فرموددر این امر نیز (که در حقیقت پایه ی زندگیو آسایش و خوشی و بقای نوع برآن است )برای مردم با فکرت ادله ی علم و حکمت حق آشکار است.21روم

و بندگان (خاص) خدای رحمان آنان هستند که بر روی زمین به تواضع وفروتنی راه روند و هرگاه مردم جاهل به آن ها خطاب(و عتابی)کنند با سلامت نفس و (زبان خوش)جواب دهند.فرقان 63


<   <<   56   57   58   59   60   >>   >