مگابوزس مردی بود که نقش عمده ای در تاریخ ایران ان زمان و مخصوصا در به سلطنت رسیدن خشایارشا ایفا کرد او مردی بود که همواره از مرگ نمی هراسیده وی در زمان داریوش همواره همراه و یاور داریوش بزرگ بود.در زمان سلطنت داریوش بزرگ او ریاست قضات شاهی را به عهده داشت و موی را از ماست بیرون میکشید داریوش نیز به وی در امور قضاوت اختیار تام داده بود او همچنین عضو شورای سلطنت نیز بود .و اما نقش او در به سلطنت رسیدن خشایارشا .
هنگامی که داریوش در آخرین روزهای عمر خود به طرف مصر لشکر کشی می کرد و از دوستان خود خداحافظی می کرد در شورای سلطنت ولایت عهدی بعد از خود را خشایارشا اعلام کرد و بعد از امضا ان را در شورای سلطنت به مگابوزس داد وبالاخره پس از حرکت به طرف مصر (در قسمتهای قبل توضیح داده شد) در میانه راه داریوش بزرگ روحش به آسمانها پرواز کرد از یک طرف خبر به خشایارشا رسید که جلو تر از پدر به طرف مصر حرکت کرده بود و از طرف دیگر خبر به پایتخت رسیده بود در پایتخت ماسیتس و زوپیر کوچک (پسر زوپیر بزرگ) و با دخالت اریستون قدرت را به دست گرفتند و زوپیر بزرگ و مگابوزس قهرمان را به زندان انداختند (البته ناگفته نماند که زوپیر بزرگ نیز از مردان بزرگ تاریخ ماست) و اما بعد از چند روز که گذشت ماسیتس و یارانش تصمین گرفتند که با دسیسه ای این پیرمرد(مگابوزس) را با وعده پول و ثروت اغفال کنند تا در مراسمی بیاید و اعلام کند که داریوش پس از مرگش ماسیتس را جانشین خود معرفی کرده است اما این پیرمرد فرزانه فکر تازه ای به سرش زد و قبول کرد و اما در ان جمع که همه مردم جمع شده بودند و از چند روز قبل جارچیان خبر از ان داده بودند همه منتظر بودند تا مگابوزس بیاید و همه را از تشویش خارج کند بالاخره مگابوزس امد و بعد بالای منبری بلند رفت چندین نفر به دستور زوپیر کوچک همراه او بالا رفتند تا اگر طبق قرار قبلی عمل نکرد سریعا به او حمله کنند و او را بکشند( در ان روزگار مگابوزس در بین مردم از محبوبیت زیادی برخوردار بود) در بین افرادی که قرار بود به وی حمله کنند دختری دلاور نیز وجود داشت که صورت خود را پوشانده بود
قلب ماسیتس می تپید بالاخره مگابوزس لب گشود و گفت که داریوش بزرگ قبل از مرگش گزرسس(خشایارشا) را به جانشینی خود معرفی کرده است در همین هنگام ان افراد به وی حمله کردند اما دخترک شجاع راه انها را بست و پیر مرد همه دسیسه های ماسیتس و دوستانش را بلند اعلام کرد در گیری زیادی در جمع به وجود امد دخترک نیز کشته شد و اما پیرمرد خود را از ان بالا به آغوش مردم انداخت و روحش به اسمانها پرواز کرد( البته دلاوری های مگابوزس و زوپیر بزرگ بسیار زیادتر از این حرفها بوده است اما در این صفحه نمی گنجد) و بالاخره مردم فهمیدند که خشایارشا جانشین پدرش شده است....
خدانگهدار مگابوزس قهرمان....به راستی ذوالقرنین قران کریم چه کسی است از قران بر می اید که ذوالقرنین پادشاهی دارای ملک و قدرت بوده است که غرب و شرق دنیا را در نوردیده است و میان قوم یاجوج و ماجوج سدی ساخته است این جانب می خواهم ثابت کنم که ان کسی نیست جز کورش کبیر.....که در تمام طول تاریخ هیچ مورخی از او به بدی یاد نکرده است حتی دشمنان ایران.........
وزیر نفت اعلام کرد: مذاکرات در خصوص قرارداد گازی "کرسنت"، با نظر اینجانب و از سوی آقای علی کردان در حال انجام است. تابناک
واقعا آفرین بر ایشان که از قائم مقام سابق استفاده تخصصی میکند. مدیر هزاره سومی باید از اختیارات تفویض شده به نحو احسنت بهره بگیرد.
اصل ماجرا
به گزارش شبکه خبر، غلامحسین نوذری، پس از بازگشت از اجلاس "اوپک"، در جمع خبرنگاران در تهران با اشاره به مسئولیت علی کردان به عنوان رئیس هیئت مدیره شرکت ملّی صادرات گاز در مقطع زمانی که قائم مقام وزیر نفت بوده است، افزود: کردان به لحاظ مسئولیتی که داشته است، باید در امور همه قراردادها نظارت کند و مذاکرات مربوط به قرارداد گازی "کرسنت" نیز به طور طبیعی با مسئولیت وی پیش می رفت و من نیز کاملا بر پیشرفت مذاکرات نظارت داشتم.
وزیر نفت ادامه داد: با رفتن آقای کردان، به وزارت کشور، برای جلوگیری از تعدد مسئولیت و حساسیت این پرونده، با نظر و موافقت بنده، مراحل این مذاکرات با مدیریت کردان پیش میرود. (ماشاالله به صرفهجوئی)
نوذری درباره علت برگزاری جلسه در وزارت کشور، اظهار داشت: قرار بود این جلسه در دفتر من در وزارت نفت و با حضور کردان برگزار شود، ولی به علت ضررت حضورم در اجلاس اوپک، از کردان خواستم مذاکرات در دفتر ایشان برگزار شود و آقای جشن ساز نیز در این مذاکرات حضور داشتند (دلیل بسیار قانع کننده).
نوذری تاکید کرد: پس از پایان مذاکرات، نتایج و گزارش آن در اختیار من قرار می گیرد و پس از بررسی لازم و نهایی کردن امور، مراتب را برای اطلاع رئیس جمهور، تقدیم وی خواهیم کرد (کاک اینجاش ده قبولمن – معنای قدرت همینه).
نوذری در پاسخ به پرسشی درباره علت حضور آقای کردان در پرونده "کرسنت" گفت: وی عضو کارگروه نفت بوده و همچنان به عنوان یک عضو در این کارگروه فعال هستند.
وزیر نفت گفت: مذاکرات، هنوز مراحل نهایی خود را طی نکرده و موضوع جلسه، صرفا بر سر قیمت قرارداد بوده است. بابا شاید شما به علت مشغله زیاد و مباحث تخصصی در اوپک فراموش کرده باشید: "پیش از این، با نظر جنابعالی قیمت تعیین شده و شرکت مذکور هم با پذیره نویسی، گاز را پیش فروش فرموده است"
میگی نه؟ ای راستت نه دروغن، بوخون!
مهندس محمدعلی ایزدی مسوول حوزه نظارت بر عملکرد وزارت نفت مجمع متخصصین ایران گفت:
قیمت گاز در قرارداد کرسنت معادل20 درصد قرارداد ترکیه است. او گفت: بررسی قراردادهای فروش گاز، حاکی از ضعف کنترل یا عدم کفایت مرجع کنترلکننده داخلی است. به طور نمونه، در رسیدگی به قرارداد امضا شده با شرکت بینالمللی نفت کرسنت، عدم رعایت و صلاح دولت در معامله مشهود است.
وی با بیان این که قیمت گاز قرارداد کرسنت فقط 26 درصد قیمت گاز قرارداد امارات قطر است، افزود: در قرارداد فروش گاز روسیه به اروپا بهای هر هزار مترمکعب گاز تحویلی روسیه به اروپا 230 دلار یعنی حدود 14 برابر قیمت گاز در قرارداد کرسنت تعیین شده است. در قرارداد فروش گاز روسیه به اوکراین نیز 150 دلار برای هر هزار مترمکعب درنظر گرفته شده است. این در حالی است که در این قیمتگذاری، دولت روسیه به منظور کمک به دولت اوکراین، گاز تحویلی خود را به بهایی کمتر از قیمتهای رایج جهانی نرخگذاری کرد.
او در ادامه تصریح کرد: شرکت کرسنت با عقد این قرارداد و عملیات دلالی حدود 1.5 تا 2 برابر ایران که دارنده و فروشنده گاز بوده سود برده است؛ حال آن که حتی اگر با همین قیمت نازل، قرارداد ایران مستقیما با دولت امارات منعقد میشد، سود شش میلیارد دلاری کرسنت به ایران میرسید.
(1385/02/12)
آغا ببخشید اگر مطلب کمی گنگه، تقصیر تراولهای عیدی پخش شده بین فامیله که ما را گیج کرده.
حالا برای درک بیشتر قیمت مثالی کازرنی بزنیم:
فرض کنید قیمت هر کیلو بلوط در سال وبایی معادل یک بشکه نفت باشه، یا به عبارت حاجی سر چالهای: وزن هر بشکه نفت با قپون 159 کیلو، حالا تو بوگو 200 کیلو تا وقت 41 کیلوش، اونوقت 200 ضربدر 85 دولار (رجوع کنید به زیرنویس)، میشود 17500 دولار، تو بوگو 10000 دلار تا وقت 7500 تاش. خب، هر تراول 100 هزارتومان تو بوگو 150 هزار تومن، سهم پسر خاله 10 تراول تو بوگو 50 تا، پسر دائی با اهل منزل 25 تا، تو بوگو 125 تا. سهم پسر عمه 21، تو بوگو 52 تا. سهم خالهی برادر زن دائیه پدر بزرگ، 15 تا، تو بوگو 75 تا و......باقی (عام ده خووم میآ) خلاصه روی هم می شود معادل یک سالن سینمای بدون بیننده، یک زمین فوتبال 22 نفره که 13 نفر بیشتر داخل آن بازی نکنند، یک کتابخانه برای نگهداری انار، دو عدد کلنگ برای سوراخ کردن جای استخر، 7 آبخیز بالای کوه و.....
با شرح بالا شاید بتوان قیمت قرارداد را تخمین زد.
*85 دولار با میانگین قیمت سال آزاری محاسبه شده است: همان سالی که وبا از چشمه ساسان بالا اومد و برای جلوگیری از بیماری مردم شاهپور با حمایت نماینده محترم و به دلیل انتقامگیری از رئیس علی دلواری که با انواع ادویهجات هندی و دولت فخیمه جنگید، آب چشمه به بوشهر منتقل شد تا اونا وبا بگیرن.
"اصلا به شما چه مربوطه که نظر بدهید"
به دلیل شرایط آب و هوایی، این استان به دو بخش گرمسیر و سردسیر تقسیم می شود.بخش گرمسیر چه به لحاظ وسعت و چه به لحاظ جمعیت از بخش سردسیر بزرگتر است.شهرهای این بخش به علت همجواری با استان خوزستان و نیمه بیابانی بودن اکثرآ دارای آب و هوایی گرم هستند.این در حالی است که شهرهای سردسیری به علت قرار گرفتن در دامنه کوهها دارای آب و هوایی سرد و خنک هستند.
این دو بخش عبارتند از:
1.بخش سردسیر:شهرستانهای بویراحمد و دنا
2.بخش گرمسیر: شهرستانهای کهگیلویه،گچساران و بهمئی
شهرهای بخش گرمسیری عبارتند از :دهدشت،گچساران،دیشموک،باشت،لیکک،چرام،لنده،قلعه رئیسی و سوق
به غیر از دیشموک تمامی شهرهای بخش گرمسیری دارای آب و هوایی گرم هستند و به جرات می توان گفت که تابستان این شهرها از اواخر اسفندماه شروع می شود.
اگر به نقشه بالا توجه کرده باشید میبینید که شهر دیشموک در محل تلاقی استان با دو استان همجوار یعنی خوزستان و چهارمحال بختیاری قرار دارد.مردم بخش دیشموک چه به لحاظ روابط قومی و خویشاوندی و چه به لحاظ داد و ستدهای اقتصادی دارای روابط تاریخی و تنگاتنگی با مردمان این دو استان هستند به ویژه استان خوزستان به خصوص شهرستانهای باغملک و رامهرمز که اکثریت بافت جمعیتی آنها را بهمئی ها تشکیل میدهند.
فاصله دیشموک با شهر صیدون(از توابع شهرستان باغملک خوزستان)تنها 50 کیلومتر است که هم اینک کار احداث جاده آن در حال پیگیری است که بهره برداری از آن می تواند باعث پیشرفت منطقه و حتی استان باشد و میتواند تاثیری شگرف بر شکوفایی تواناییهای بالقوه بخش دیشموک داشته باشد.
بر خلاف دیگر شهرهای گرمسیری ،دیشموک نه تنها دارای هوایی به مراتب خنک تر از آنهاست بلکه در تابستان از بسیاری از شهرهای سردسیری استان نیز سردتر و خنک تر می باشد.در هنگام سفر به شهر دیشموک به راحتی میتوان این تفاوت دمای محسوس را احساس کرد.دمایی که قابل مقایسه با هیچ یک از شهرهای ذکر شده نیست،حتی قلعه رئیسی که در 25 کیلومتری شهر دیشموک قرار دارد دارای هوایی کاملا گرم و غیر قابل مقایسه با دیشموک می باشد.و تنها به خاطر همین تصور دو بخشی بودن استان است که افرادی که نخستین بار قصد سفر به شهر دیشموک را دارند انتظار هوایی گرم را دارند.یعنی همان تصوری که از دیگر شهرهای منطقه دارند.و تنها با ورودشان به این شهر است که به وجود بهشتی گمشده در دامنه های کوههای سر به فلک کشیده "دَل افروز "و "غارون" پی میبرند.شهری با آب و هوایی بسیار دلنشین و آکنده از چشمه های گوارا - باغات سرسبز و پر ثمر و مردمانی صادق و میهمان نواز و مکان های دیدنی از جمله قلعه تاریخی شهر-سنگ آستودان-پیر پلنگ -دریاچه دیشموک(برم سوره) و ....
و شاید این بزرگترین نعمت خدادادی است که شهر دیشموک از آن بهره مند شده است.شهری که با وجود قرار گرفتن در منطقه گرمسیری و همجواری با استان گرم خوزستان در فصل تابستان یکی از خوش آب و هواترین شهرهای سرزمین چهار فصل می باشد و به واسطه چنین موهبتی و همچنین دارا بودن مکان های تفریحی - کردشگری و زیارتی از جمله بقعه متبرکه امامزاده میرسالار (ع) می تواند به یکی از قطبهای توریستی استان بدل گردد.
با سلام
در این صفحه قرار بر این داریم تا
بازی های محلی دیشموک
را به هموطنان عزیز معرفی کنیم
با ما باشید
به نظر شما تصاویر زیر مربوط به کدام یک
از بازی های محلی شهر دیشموک می باشد؟
اول نام چندتا از بازی های محلی دیشموک را برایتان مینویسم تا بعد!
1.الختر(alakhtor):پسرانه
2.کل کله برد(kel kela bard):پسرانه
3. بویک بازی(bavick bazi):دخترانه
4.گرناو(gornav):پسرانه
5.تپ تپو(tap tapu):مشترک
6.قل"گل"(ghol):دخترانه
7.هپرون(haparon):مشترک
8.پشکل و غار(peshkel va ghar):مشترک
9.جیرو(jiroo):پسرانه
10.چو تق تق(chu tagh tagh):مشترک
11.چو کلی(chu keli):پسرانه
12. تقله تماس(taghele tamas):مشترک
13.کله ور وانک(kela var vanak):پسرانه
14. شاه داد(shah dad):مشترک
15.حلاجی (halaji):پسرانه
16.خس اشکن (khas eshkan):پسرانه
17.هلی لکو(heley lakoo):مشترک
18.کوس(kus):پسرانه
و اما بعد...
همانطور که میبینید عکس بالا شامل یک صفحه (مقوایی و یا چوبی)4 ستونه می باشد که دو ستون وسط آن از 1 تا 12 شماره گذاری شده است و در هر طرف آن12 عدد ریگ و 12 تا شیشه قرار دارد.دو قطعه چوب مکعبی هم که حکم تاس را دارند و بر روی آنها اعداد شش و چهار و کوس(معادل عدد یک که به شکل زیگزاگ بر روی مکعب حک شده است)مشترک هر دو هستند و عدد دو مخصوص یکی و عدد سه هم بر روی دیگری حک میباشد.
این ها ملزومات شروع بازی مفرحی است بنام کوس(kus) .
شیوه بازی بدین شکل است....
تمدن جیرُفت یا شهرنشینی جیرُفت نام یافتههای باستانشناسی تازهایست که در استان کرمان ایران در 28 درجه و 48 دقیقه پهنای جغرافیایی و درازای جغرافیایی 57 درجه و 46 دقیقه در نزدیکی جیرفت و هلیلرود به دست تیمهای چند ملیتی باستانشناس در دست بررسی و پژوهش است. یافتن چنین نقطهای افقی تازه در یافتهها و نگرههای باستانشناسان درباره تمدن خاورمیانه گشود.
این تمدن مربوط به 7000 [1] [2] [3] [4] [5] [6]سال پیش (پیش از تمدن بین النهرین) است. و به این طریق به عنوان کهن ترین تمدن شرق شناخته میشود که در دشت خوش آب و هوا و حاصلخیز هلیل رود سکنی داشته اند. در این محل چند لوحه گلی یافت شده و به خطی هندسی روی آن مطالبی نوشته شده که هنوز رمز گشایی نشده ولی در کل روایتگر آنست که این مردم مخترع خط و زبان بوده اند نه سومریان. پیش از این پنداشته میشد اولین مخترعین خط? ابتدا سومریان (3600 پ. م.) و سپس ساکنان نواحی جنوبی میانرودان و تمدن ایلام در خوزستان باشند. [7] [8] [9] [10] [11] [12] [13] [14] [15] وسایل به دست آمده از این تمدن تا به امروز بیشتر ظروف سفالی و سنگی، قطعات سنگ صابون و گاه وسایل مفرغی را شامل میشود. اهم صنعت منطقه همان کنده کاری روی سنگ صابونی است که دارای ظرافت خاص است و موارد کاربردی و زیبایی شناختی را در بر میگیرد. در روی این قطعات تصاویری از قبیل انسان، بز و گوسفند، نخل، مار و عقرب وجود دارد که البته تصاویر مار و عقرب معمولتر است. نکته دیگری که قطعات سنگ صابونی این منطقه را از سایر مناطق و تمدنهای دیگر جدا میکند چشم درخشان و مرصع کاری روی قطعات است. در برخی طرحها دیده میشود در دور تا دور ظرف چند حیوان در هم تنیده وجود دارند که برای کنار هم قرار دادن آنها نیاز به محاسبات پیچیده بوده.
درین نوشته بگونه ای کوتاه آورده می شود که زرتشت از چه و چگونه ساخته شد و برای چه پا بدین دنیا گذاشت و دلیل مبارزه اش چیست.
از انروز که اهریمن بد نهاد به جنگ با هرمزد آغاز کرد ، شش هزار سال گذشته بود و درین مدت، اهرمن دوبار با (آفات و دیوان و تاریکی و بیماری و درد و نیاز و خشم و دروغ) به جهان هورمزد کمین زده و آب و خاک و گیاه و حیوان و مردم را آزار کرده بود. در سه هزار سال سوم، هورمزد برای رهایی ازین آفت ها ، زرتشت را به این گیتی فرستاد و دین و آیینهای خود را به او سپرد تا مردمان را به سوی نیکی راهبری کند و جهان را به راستی و پاکی و آبادانی از شر و بدیِ اهریمن آزاد گرداند تا پیروزی هورمزد به انجام برسد. در پایان آن سه هزار سال، (رستاخیز) خواهد شد و بدی و زشتی و ناپاکی از میان بر خواهد خاست و دست اهریمن تا ابد از دامان آفریدگان اهورامزدا کوتاه خواهد شد و جهان، پاک و فرِ نخستین را باز خواهد یافت.
بنابر گفتارهای زرتشتی ، برای زادن زرتشت سه چیز از جهان بالا بهم پیوست: نخست، فره ی زرتشت که فروغ و شکوه ایزدی بود، دوم روان بود و سوم، تن. اینک بهترست به تشریح هریک ازین سه عنصر و چگونگی همگون شدن انها برای زایش اشو زرتشت پرداخته شود تا خواننده ای که بتازگی به کاوش در دین زرتشت علاقمند شده است بداند که خوشحالی و شگفتی زرتشتیان از زایش اشو زرتشت از چه روست.
فره ی زرتشت
فره ی زرتشت را اهورا مزدا از «روشنایی بیکران» که در «سپهر ششم» بود بنا کرد و از آنجا به خورشید و از آنجا به ماه و از انجا به سپهر ستارگان که در زیر سپهر ماه بود، فرود آورد. از «سپهر ستارگان» ، فره ی زرتشت به آتشگاه خاندان «فِراهیم روان زُیش» فرود آمد. از آن پس ، آتشگاه فراهیم بدون نیازمندی به چوب و هیمه ، پیوسته و با فروغ بسیار می سوخت. فراهیم نیای زرتشت شد و فره ی زرتشت از اتشگاه خانه در وجود زن فراهیم که فرزندی را آبستن بود داخل شد. پس از چندی زن فراهیم دختری بدنیا اورد که نامش را «دغدوا» یا «دغدو» گذاردند. دغدوا همچون دیگر کودکان رشد میکرد و چون فره ی ایزدی را در وجود خود داشت چون چراغ میدرخشید و نور می پراکند.
از دیگر سو، اهریمنان که از زادن زرتشت بیم داشتند ، وسیله انگیختند تا فراهیم و دیگر مردمان گمان کنند که دغدوا ازینرو انچنان میدرخشد که با جادوگران راه دارد. پس فراهیم فریب خورد و دغدوا را از خانه و قبیله ی خویش راند. دغدوا در مسیر آوارگی خود به قبیله ی «سپیتمان» رسید و در خانه ی سرور قبیله فرود آمد. پس از چندی دغدو با «پوروشَسپ»، فرزند رئیس قبیله ازدواج کرد. بدین گونه بود که فره ی زرتشت از خاندان فراهیم به خاندان سپیتمان و پوروشسپ، پدر زرتشت رسید.
روان زرتشت
روان زرتشت را هورمزد بگونه ی «ایزدان بهشتی» آفرید. پیش از آنکه زرتشت به جهان زیرین بیاید، روان وی در جهان بالا میزیست. چون زمان زادن زردشت رسید «بهمن» و «اردیبهشت» از ایزدان مینوی و یاوران هورمزد، ساقه ی بلند و زیبایی از گیاه «هَوم» را از سپهر ششم که جایگاه روشنایی بیکران است، برگرفتند و بزمین فرود آمدند و آنرا بر سر درختی که دو مرغ برآن آشیانه داشتند فرود آوردند.
«مار»ی به آشیانه راه یافت و چوجه ی مرغان را فرو برد. آنگاه ساقه ی هوم، مار را کشت و مرغکان را رهایی بخشید. آنگاه روزی پوروشسپ که تازه دغدوا را بزنی گرفته بود درپی گله به چراگاه رفت . در راه ، بهمن و اردیبهشت بر او آشکار شدند و او را بسوی درختی که ساقه ی هوم برآن بود رهبری کردند. پوروشسپ بیاری این دو مهین-فرشته، ساقه ی مقدس را بدست آورد و آنرا بخانه برد و بزن خویش سپرد تا آنرا نگاه دارد.
تن زرتشت
گوهرِ تن اشو زرتشت از «آب و گیاه» بدست «خورداد» و «امرداد» ، دو ایزد دیگر از یاوران هورمزد ساخته شد. خورداد، «ایزد آبها» ست و امرداد ، «ایزد گیاهان». پس خورداد و مرداد در آسمان، ابر انگیختند و باران فروانی بر زمین بارید. چارپایان و مردمان شاد شدند و گیاهان، تازه و خرم گردیدند. مایه ی تن زرتشت، که خورداد و امرداد در باران نشانده بودندش، با قطرات باران بزمین رسید و در دل گیاه جای گرفت.
آنگاه پوروشسپ براهنمایی خورداد و امرداد، شش گاو پرمایه برداشت و به چراگاه برد. گاوان از گیاهانی که مایه ی تن زرتشت در آنها بود خوردند. بزودی پستانهای گاوان پرشیر شد و مایه ی تن زرتشت به شیر انها آمیخت. پوروشسپ گاوان را بخانه برد و به دغدو سپردشان تا انها را بدوشد. آنگاه زن و شوی اش ، ساقه ی گیاه مقدس هوم را که بیاری بهمن و اردیبهشت بدست آورده بودند ، نرم کردند و در شیر آمیختند و از آن خوردند.
بدین گونه؛ روان زرتشت و مایه ی تن وی در وجود دغدوا با فره ی زرتشت گرد آمد و پس از چندی زرتشت برای راهبری دین و آیین هورمزد در ششم فروردینگان از مادرش دغدوا در کنار دریای چی چست ارومیه زاده شد.