سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قابل توجه مزدوجین

ارسال  شده توسط  فرزاد 1 در 87/8/7 11:18 عصر

قابل توجه مزدوجین خواهان فرزند

بدینوسیله به کلیه مزدوجین جدید پیشنهاد می گردد با توجه به دلایل زیر نسبت به

 بچه دار شدن در اول زندگی اقدام نمایند

1 – صبر وحوصله در اول زندگی به حدی است که بتوان از عهده تربیت و نگهداری و

مراقبت های وی‍ژه کودک برامد در صورتی که با ادامه زندگی از میزان صبر وحوصله کاسته میشود

2 – کیه تجربیات فرزند اول بدرد فرزندان بعدی می خورد ولی در صورت فاصله فرزندان تجربیات فراموش می شوند

3 – لباس های فرزند اول کامل استفاده نشده و می تواند مورد استفاده فرزندان بعدی قرار گیرد

 

پس از همین الان اقدام کنید

و توصیه های مارا جدی بگیرید


افسانه تولد کوروش

ارسال  شده توسط  فرزاد 1 در 87/8/7 11:17 عصر

هرودوت، تاریخ نگار قرن چهارم قبل از میلاد، بهترین کس است که افسانه تولد کوروش را از بـقـیـه افسانه های دیگر توصیف کرده است


بخش هایی از منشور کورش کبیر

ارسال  شده توسط  فرزاد 1 در 87/8/7 11:17 عصر

منم کوروش, شاه جهان, شاه بزرگ, شاه دادگر, شاه بابل, شاه سومر و اکد, شاه چهار گوشه جهان. پسر کمبوجیه, شاه بزرگ, شاه آنشان, نوه کوروش, شاه بزرگ, شاه آنشان, نبیره چیش پیش, شاه بزرگ, شاه آنشان

نگرشی به فیلم300

ارسال  شده توسط  فرزاد 1 در 87/8/7 11:17 عصر

فیلم سینمایی "300" ، پس از نمایش در جشنواره فیلم برلین ، به اکران عمومی در آمد و این اکران ، آن هم در مقطع زمانی کنونی ، بسیار پر معناست .

"300" ، تلاشی نوین برای بدبین نمودن افکار عمومی جهان نسبت به مردم ایران و تاریخ و تمدن ایرانی است که همزمان با تشدید تهدیدات امریکا علیه ایران ، با تبلیغات بسیار فراوان بر پرده سینماها می رود و پیش بینی می شود به یکی از فیلم های پرفروش  تبدیل شود .

در این فیلم ، که "یاهو" داستان آن را "سرآغازی برای دمکراسی" نامیده است ، ایرانیان ، مردمانی هیولا صفت ، فاقد فرهنگ و شعور و انسانیت قلمداد می شوند که جز حمله به سرزمین های دیگر، تهدید صلح و کشتن انسان ها ، چیز دیگری نمی دانند و البته در مقابل این قوم " شرور" چاره ای جز جنگ و نابودی آنها نیست تا بلکه جهانیان از دست این " محور شرارت" رهایی یابند .

فیلم 300 ، به داستان جنگ ایران و یونان در "ترموپیل" -گردنه ای در یونان، بین کوه اویته و خلیج مالیک-  بر مبنای روایت  «هرودوت» درکتاب "جنگ پارسی‌ها" می پردازد .

در این اثر سینمایی ، "لئونیداس" پادشاه اسپارت، فقط یک ارتش کوچک 300 نفری دارد که در مقابل سپاه عظیم " خشایارشا" -پادشاه ایرانی - که تا پشت دروازه های شهر آمده اند ، ایستادگی می کنند و سرانجام گوژپشتی دروازه‌های شهر را به روی ایرانیان وحشی باز می‌کند .

به روایت غربی ها،  آن 300 نفر  سه روز در برابر سپاه120 هزار نفری ایران مقاومت کردند و در همین سه روز یونانیان علیه ایرانیان متحد شدند و بدین ترتیب زمینه برای شکست لشکر ایران و برپایی دمکراسی فراهم شد .

در فیلم توهین آمیز و به شدت ضدایرانی 300 ، که به کارگردانی "زاک سنایدر" ساخته شده است ،  جرارد باتلر، لنا هیدی، وینسنت ریگان، مایکل فسنبدر  ،دومنیک وست و ...   بازی می‌کنند.

در فیلم 300،  ایران ، نمادی از  دیکتاتوری و بی خردی و توحش است و یونان( غرب)  سمبل دموکراسی و مبازره با آدم کشی و تجاوز .
به عبارت دیگر ، 300، فیلمی است هدفمند که در آن تقابل تاریخی هیولا و فرشته ( شر و خیر ) ، به نمایش در می آید و در این میان ، نقش هیولا متوجه ایرانیان است . این درحالی است که به روایت تاریخ ، در آن مقطع زمانی ، ایرانیان به آزادی های فردی و حقوق اقلیلت ها و زنان و ... رسمیت داده بودند ولی در یونان و کل اروپا ، برده داری و بدوی گرایی ، مشخصه ای بارز به شمار می رفت .

زنان ایرانی در این فیلم "همه جایی" و مردانشان با قیافه هایی که تروریست های امروزی( از نگاه شهروند غربی) را تداعی می کند ، به نمایش در آمده اند .

این فیلم در تحریف واقعیت ها به حدی بی پروا و ناشیانه عمل کرده است که در صحنه ای از آن برای خشایارشا "قلیان" چاق می کنند در حالی که در آن زمان چیزی به نام قلیان در دنیا وجود نداشته است . با این حال از آنجا که در میان مردم امروز ایران ، قلیان رواج دارد ، سازنده فیلم از ان استفاده کرده است!

با توجه به تبلیغات گسترده ای که بر روی این فیلم شده و در موتور های جستجو نیز این اثر مجعول سینمایی رتبه بالایی دارد ، پیش بینی می شود همزمان را اکران این فیلم ، که صحنه های پرشکوهی نیز دارد ، موج جدیدی از تبلیغات ضد ایرانی در جهان آغاز شود به ویژه اینکه در این برهه زمانی ، غرب و به ویژه آمریکا در صدد توجیه اقدامات خود علیه ایران هستند و چه ابزاری بهتر از سینما می تواند آنها را در بسیج افکارعمومی علیه ایران و فرهنگ وتمدن آن ، کمک کند؟

متاسفانه ، عدم توجه به تاریخ کهن ایران و حتی کتمان آن توسط افراطیون وطنی  باعث شده است در مقابل چنین حرکت هایی ، چیز زیادی برای عرضه در سطح جهان نداشته باشیم .

این مساله فقط درباره سینما صادق نیست و امروزه ، بسیاری از ایرانیان به حدی از تاریخ پرشکوه ایران بی خبرند که حتی برای ساده ترین پرسش های تاریخی نیز جوابی جز "نمی دانم" ندارند و این خالی الذهن بودن باعث شده است که اگر فیلم 300 در ایران نیز اکران شود ، مخاطبان ایرانی هم آن را باور کنند ، چه رسد به مردمان کشورهای دیگر در 5 قاره جهان که در سال های اخیر فقط تصویری منفی از ایران به انها نشان داده شده است و اینک قرار است به آنها گفته شود ایرانی که "محور شرارت" است ، نه فقط امروز که از دیرباز منشأ شرارت بوده و اجداد ایرانیان امروز ، همین وحشی های زشت ، آدمکش و نفهمی هستند که در فیلم "300" می بینید


وصیت‌نامه داریوش بزرگ

ارسال  شده توسط  فرزاد 1 در 87/8/7 11:17 عصر

اینک من از دنیا می‌روم و 25 کشور جزو امپراتوری ایران است. در تمام این کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان در آن کشورها دارای احترام هستند و مردم کشورها نیز در ایران محترمند.

جانشین من خشایارشاه باید مثل من در حفظ این کشورها بکوشد و راه نگهداری این کشورها آن است که در امور داخلی آنها مداخله نکند و مذهب و شعائر آنها را محترم بشمارد.

صندوق ذخیره

اکنون که من از دنیا می‌روم تو 12 کرور در‌یک زر در خزانه سلطنتی داری و این زر یکی از ارکان قدرت توست زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت است.

البته به خاطر داشته باش تو باید به این ذخیره بیفزایی نه اینکه از آن بکاهی. من نمی‌گویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن، بلکه قاعده این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند، اما در اولین فرصت آنچه برداشتی به خزانه برگردان. مادرت آتوسا بر من حق دارد، پس پیوسته وسایل رضایت‌خاطرش را فراهم کن.

آینده‌نگری

10 سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبارها را که از سنگ ساخته می‌شود و به شکل استوانه است در مصر آموختم و چون انبارها پیوسته تخلیه می‌شود حشرات در آن به‌وجود نمی‌آیند و غله در این انبارها چند سال می‌ماند بدون اینکه فاسد شود و تو باید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه بدهی تا اینکه همواره آذوقه دو یا سه سال کشور در آن انبارها موجود باشد و هر ساله بعد از اینکه غله جدید به‌دست آمد از غله موجود در انبارها برای تامین کسری خواروبار از آن استفاده کن و غله جدید را بعد از اینکه بوجاری شد به انبار منتقل نما و به این‌ترتیب تو هرگز برای آذوقه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشکسالی شود.

باندبازی هرگز

هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن با تو کافی است. چون اگر دوستان و ندیمان خود را به کارهای مملکتی بگماری و آنان به مردم ظلم کنند و استفاده نامشروع کنند، نخواهی توانست آنها را به مجازات برسانی چون با تو دوست هستند و تو ناچاری رعایت دوستی بنمایی.

سازندگی

کانالی که من می‌خواستم بین شط نیل و دریای سرخ به‌وجود بیاورم هنوز به اتمام نرسیده و تمام کردن این کانال از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد تو باید آن کانال را به اتمام برسانی و عوارض عبور کشتی‌ها از آن کانال نباید آنقدر سنگین باشد که ناخدایان کشتی‌ها ترجیح بدهند که از آن عبور نکنند.

اقتدار

اکنون من سپاهی به طرف مصر فرستادم تا اینکه در این قلمرو، نظم و امنیت برقرار کند، ولی فرصت نکردم سپاهی به طرف یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی. با یک ارتش قدرتمند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبان فجایع را تنبیه کند.

دروغ هرگز

توصیه دیگر من به تو این است که هرگز دروغگو و متملق را به خود راه نده، چون هر دو آنها آفت سلطنت هستند و بدون ترحم دروغگو را از خود دورنما.

زورگویی هرگز

هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط نکن و برای اینکه عمال دیوان بر مردم مسلط نشوند، قانون مالیات وضع کردم که تماس عمال دیوان با مردم را خیلی کم کرده است و اگر این قانون را حفظ کنی عمال حکومت با مردم زیاد تماس نخواهند داشت.

تکریم نظامیان

افسران و سربازان ارتش را راضی نگهدار و با آنها بدرفتاری نکن. اگر با آنها بدرفتاری کنی آنها نخواهند توانست معامله متقابل کنند. اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آنها اینطور خواهد بود که دست روی دست می‌گذارند و تسلیم می‌شوند تا اینکه وسیله شکست خوردن تو را فراهم کنند.

امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنویسند تا اینکه فهم و عقل آنها بیشتر شود و هرچه فهم و عقل آنها بیشتر شود تو بااطمینان بیشتری می‌توانی سلطنت کنی.

دینداری و مدارا

همواره حامی کیش‌ یزدان‌پرستی باش، اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی کند و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هرکس باید آزاد باشد و از هر کیش که میل دارد پیروی کند.

عبرت‌آموزی

بعد از اینکه من زندگی را بدرود گفتم. بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که من خود فراهم کرده‌ام بر من به بپیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار. اما قبرم را که موجود است مسدود نکن تا هر زمانی که می‌توانی وارد قبر بشوی و تابوت سنگی مرا در آنجا ببینی و بفهمی، که من پدر تو پادشاهی مقتدر بودم و بر 25 کشور سلطنت می‌کردم، مردم و تو نیز مثل من خواهی مرد.

زیرا سرنوشت آدمی این است که بمیرد، خواه پادشاه 25 کشور باشد خواه یک خارکن و هیچ‌کس در آن جهان باقی نخواهد ماند. اگر تو هر زمان که فرصت به‌دست می‌آوری وارد قبر من بشوی و تابوت را ببینی، غرور و خودخواهی بر تو غلبه نخواهد کرد، اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی، بگو قبر مرا مسدود کنند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا بتواند تابوت جسد تو را ببیند.

داوری بی‌طرف

زنهار زنهار، هرگز هم مدعی و هم قاضی نشو، اگر از کسی ادعایی داری موافقت کن یک قاضی بی‌طرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار دهد و رای صادر کند. زیرا کسی که مدعی است اگر قاضی هم باشد ظلم خواهد کرد.

آبادانی، عدالت، گذشت

هرگز از آباد کردن دست برندار. زیرا اگر از آباد کردن دست برداری کشور تو رو به ویرانی خواهد گذاشت زیرا این قاعده است که وقتی کشوری آباد نمی‌شود به طرف ویرانی می‌رود. در آباد کردن، حفر قنات و احداث جاده و شهرسازی را در درجه اول قرار بده.

عفو و سخاوت را فراموش نکن و بدان بعد از عدالت برجسته‌ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت، ولی عفو باید فقط موقعی به‌کار بیفتد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری خطایی کرده باشد و تو خطا را عفو کنی، ظلم کرده‌ای زیرا حق دیگری را پایمال نموده‌ای.

 بیش از این چیزی نمی‌گویم، این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو در اینجا حاضر هستند، کردم تا اینکه بدانند قبل از مرگ من این توصیه‌ها را کرده‌ام. اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس می‌کنم مرگم نزدیک شده است.


نخستین نبرد کوروش

ارسال  شده توسط  فرزاد 1 در 87/8/7 11:17 عصر

میتراداتس ( ناپدری کوروش) پس از آنکه با تهدید استیاگ مواجه شد ، داستان کودکی کوروش و چگونگی زنده ماندن او را آنگونه که می دانست برای استیاگ بازگو کرد و طبعاً در این میان از هارپاگ نیز نام برد. هرچند معبران خواب و مغان درباری  با تفسیر زیرکانه ی خود توانستند استیاگ را قانع کنند

وصیت نامه کورش بزرگ

ارسال  شده توسط  فرزاد 1 در 87/8/7 11:17 عصر

 فرزندان من، دوستان من! من اکنون به پایان زندگی نزدیک گشته‌ام. من آن را با نشانه‌های آشکار دریافته‌ام. وقتی درگذشتم مرا خوشبخت بپندارید و کام من این است که این احساس در کردار و رفتار شما نمایانگر باشد، زیرا من به هنگام کودکی، جوانی و پیری بخت‌یار بوده‌ام. همیشه نیروی من افزون گشته است، آن چنان که هم امروز نیز احساس نمی‌کنم که از هنگام جوانی ناتوان‌ترم. من دوستان را به خاطر نیکویی‌های خود خوشبخت و دشمنانم را فرمان‌بردار خویش دیده‌ام.  زادگاه من بخش کوچکی از آسیا بود. من آنرا اکنون سربلند و بلندپایه باز می‌گذارم. اما از آنجا که از شکست در هراس بودم ، خود را از خودپسندی و غرور بر حذر داشتم. حتی در پیروزی های بزرگ خود ، پا از اعتدال بیرون ننهادم. در این هنگام که به سرای دیگر می‌گذرم، شما و میهنم را خوشبخت می‌بینم و از این رو می‌خواهم که آیندگان مرا مردی خوشبخت بدانند. مرگ چیزی است شبیه به خواب . در مرگ است که روح انسان به ابدیت می پیوندد و چون از قید و علایق آزاد می گردد به آتیه تسلط پیدا می کند و همیشه ناظر اعمال ما خواهد بود پس اگر چنین بود که من اندیشیدم به آنچه که گفتم عمل کنید و بدانید که من همیشه ناظر شما خواهم بود ، اما اگر این چنین نبود آنگاه  ازخدای بزرگ بترسید که در بقای او هیچ تردیدی نیست و پیوسته شاهد و ناظر اعمال ماست. باید آشکارا جانشین خود را اعلام کنم تا پس از من پریشانی و نابسامانی روی ندهد. من شما هر دو فرزندانم را یکسان دوست می‌دارم ولی فرزند بزرگترم که آزموده‌تر است کشور را سامان خواهد داد. فرزندانم! من شما را از کودکی چنان پرورده‌ام که پیران را آزرم دارید و کوشش کنید تا جوان‌تران از شما آزرم بدارند. تو کمبوجیه، مپندار که عصای زرین پادشاهی، تخت و تاجت را نگاه خواهد داشت. دوستان یک رنگ برای پادشاه عصای مطمئن‌تری هستند.   همواره حامی کیش یزدان پرستی باش، اما هیچ قومی را مجبور نکن که از کیش تو پیروی نماید و پیوسته و همیشه به خاطر داشته باش که هر کسی باید آزاد باشد تا از هر کیشی که میل دارد هر کس باید برای خویشتن دوستان یک دل فراهم آورد و این دوستان را جز به نیکوکاری به دست نتوان آورد. از کژی و ناروایی بترسید .اگر اعمال شما پاک و منطبق بر عدالت بود قدرت شما رونق خواهد یافت ، ولی اگر ظلم و ستم روا دارید و در اجرای عدالت تسامح ورزید ، دیری نمی انجامد که ارزش شما در نظر دیگران از بین خواهد رفت و خوار و ذلیل و زبون خواهید شد . من عمر خود را در یاری به مردم سپری کردم . نیکی به دیگران در من خوشدلی و آسایش فراهم می ساخت و از همه شادی های عالم برایم لذت بخش تر بود. 


نخستین پادشاه جهان

ارسال  شده توسط  فرزاد 1 در 87/8/7 11:17 عصر

کورش بزرگ فرزند کمبوجیه و ماندانا اولین کسی بود که فلات ایران را برای نخستین بار در تاریخ زیر یک پرچم در آورد و پادشاهی ایران را تشکیل داد.

در سال 546 قبل از میلاد , کراسوس شاه لیدیا با اندیشه پیروزی بر سرزمین پارسیان یورشبر ایران زمین را آغاز کرد. وی پیش از یورش, از کاهن معبد دلفی در یونان در زمینه یورش به پارسیان نگر(نظر)خواهی کرد و کاهن به او وعده داد که اگر حمله کند, امپراطوری بزرگی را نابود خواهد کرد.جنگ با ایران برای لیدیا یک فاجعه تاریخی بود. کروسوس بسختی شکست خورد. کورش خاک لیدیا را در هم نوردید. کروسوس به اسارت ایرانیان در آمد و خاک لیدیا(ترکیه فعلی) ضمیمه شاهنشاهی کورش قرار گرفت و مرزهای شرقی ایران به دریای اژه رسید. کورش کراسوس را بخشید و از او یک فرمانده با وفا ساخت و بعدها همین کراسوس و ارتش لیدیا برای پیشبرد هدفهای امنیت گسترانه کورش نبردها کردند.

کورش که شخصیتی آزاد اندیش و عاری از پی دورزی(تعصب) بود , خدایان و ادیان ملل شکست خورده را به رسمیت شناخت , همگان را در اجرای مراسم دینیشان آزاد گذاشت, معابدشان را در زیر پوشش کمکهای دولتی قرار داد و بدینسان دل های همه ی ملت های مغلوب را بسوی خویش جلب کرد. چشم تاریخ تا آن هنگام چنان فاتح پر مهر و شفقتی را به خود ندیده بود و ملت های مغلوب در برابر این همه مهر و بزرگواری چاره ای جز محبت او را نداشتند و دوستی او در دل همه اقوام تحت قرمانروائی ایران ریشه دواند.

پس از اینکه مرزهای شرقی ایران در جوار بابل قرار گرفت, آوازه انساندوستی و بزرگمنشی کورش به میانرودان رسید و بابلیان را که از جور ستمگری به نام نبونهید به تنگ آمده بودند بر آن داشت که دست استمداد بسوی کورش دراز کنند. فتح امپراطوری بابل برای کورش با همکاری مردم بابل و هماهنگی روحانیون مردوخ انجام شد.

کورش بزرگ با ایمانی که به اهورا مزدا داشت, جهان گشائی را به هدف برقرار کردن آشتی و آسایش و برابری و از میان بردن ستم و ناراستی انجام میداد. هر کشوری را که گشود, فرمانروائیش را دوباره به همان حکومتگران پیشین واگذاشته بود تا از سوی او سرزمین خودشان را با دادگری اداره کنند. در هیچ جا به معابد و متولیان امور دینی ملل مغلوب آسیب وارد نکرد

کورش پس از تسخیر بابل اعلام بخشش همگانی کرد, ادیان بومی را آزاد اعلام کرد, هیچ انسانی را به بردگی نگرفت و سپاهیانش را از تجاوز به جان و مال رعایا باز داشت و دستور داد خرابیهای جنگ را بازسازی کنند و در این راه خود پیش قدم شد و شروع به بازسازی دیوار شهر کرد. در میانرودان چهل هزار یهودی توسط شاهان آشور و بابل برای بردگی به این منطقه آورده شده بودند. کورش دستور آزادی آنها را صادر کرد و به آنها وعده داد موجبات برگشتشان را به سرزمینشان فراهم کند.بعد از فتح میانرودان, شام(سوریه) . فینیقیه و فلسطین نیز ضمیمه خاک ایران شدند

در استوانه معروف به اعلامیه حقوق بشر این پادشاه انساندوست چنین نوشته است:

منم کورش شاه جهان, شاه بزرگ, شاه شکوهمند, شاه بابل, شاه سومر و اکاد, شاه چهار اقلیم بزرگ جهان, پور کمبوجیه شاه بزرگ شاه انشان, نوه کورش شاه بزرگ شاه انشان, از دودمان شاهان روزگاران دور…. هنگامی که دوستانه قدم درون بابل نهادم و در میان هلهله های شادی مردم کاخ شاهان و تختگاه آنها را به تصرف در آوردم سلطان بزرگ مردوخ دلهای نیک مردان بابل را با من همراه ساخت زیرا من همواره بر آن بودم که او را بزرگ بدارم و بستایم. سپاه بزرگ من در آرامش و نظم وارد بابل شدند من به هیچکس اجازه ندادم که در سومر و اکاد دست به تجاوز و تعدی بزند.من در بابل و دیگر شهر های مقدس نظم و امنیت برقرار کردم.از آن پس مردم بابل به آزادی رسیدند و یوغ بردگی از دوششان برداشته شد… مردم این سرزمینها را به سرزمینهایشان برگرداندم و املاکشان را به آنان باز دادم.


خلافت

ارسال  شده توسط  فرزاد 1 در 87/8/7 11:17 عصر

به نام خالق عالمیان

چون رسول خدا (ص) رحلت فرمود بین مسلمین بر سر خلافت اختلاف شد . عده ای بر اساس آن چه از پیامبر (ص) شنیده بودند به علی (ع) رو آوردند چراکه هم نسبتاً نزدیک تر از مردم به آن حضرت بود و هم به علت سبقت در ایمان و تقرب به حضرت رسول (ص) بهترین انتخاب محسوب می شد . ابوبکر پدر زن حضرت رسول (ص) حدیثی خواند که از خود پیامبر شنیده بود  و مضمون آن این بود «خلافت حق قریش است » و همین حدیث ، انصار را در ادعای خلافت ، مقلوب ساخت . قریش هم به دعوت عمر با ابوبکر کردند و فقط ابوسفیان و عدهی کمی از دوست داران علی (ع) زیر این بار نرفتند . از تاریخ بیعت قریش با ابوبکر تا زمانی که معاویه خلافت را موروثی کرد انتخاب جانشین پیامبر (ص) به صورت بیعت بوده است . (یعنی عهد و پیمان می کردند که از او همچنان که از رسول خدا اطاعت می کردند فرمان بری کنند و خلیفه هم اصولاً به پیروی از احکام دین و سیره ی حضرت رسول (ص) مُلزَم بود .) پنج تن خلیفه ای را که در مدت این سی سال (11 تا 41 هجری) به همین ترتیب اختیار شده اند خلفای راشدین می گویند .

خلافت ابوبکر  : اولین خلیفه ی ابوبکر است که او را به لقب صدیق می خوانند . خلافت او به علت سن زیاد او طولی نکشیده و از دو سال و سه ما و ده روز تجاوز مکرده است . شروع خلافتش با برگشتن جماعتی از مسلمین از دین که آن را اهل ردّه می خوانند و قیام چند تن به عنوان پیامبری مصادف شد . در این زمان ابوبکر از ترس آن که مبادا قرآن به تدریج تحریف شود و یا قسمتی از آن از بین برود  دستور داد که قُّراء و کاتبین وحی هر چه از آیات در ظبط دارند بر پوست حیوانات یا درخت خرما بنویسند و قرآنی را که به این ترتیب فراهم آورد به حفصه دختر عمر سپرد . سرکوبی اهل ردّه نیز به دست خالد ابن ولید صورت گرفت . بعد از آن که ابوبکر به دستیاری خالد ابن ولید سرار عربستان را متیع اسلام کرد و مسمم شد اسلام را در خارج از عربستان نیز منتشر سازد . به همین دلیل دو لشکر مهم را تهیه دید . یکی را از راه صحرا به حدود عراق روانه داشت و دیگری را از راه حجاز به شام فرستاد . هراکلیوس (امپراطور روم شرقی) طلب صلح کرد و راضی شد با دادن مبلقی پول و مقداری گندم جلوی پیشرفت مسلمین را موقتاً بگیرد و آن ها را به عربستان برگرداند .  از آن جا که خالد از طریق جلگه ی عراق به سمت خلیج فارس پیش راند و بعد از کشتار مردم بر بندر ابلّه (بصره) لیکن اندکی بعد به امر ابوبکر به عربستان باز گشت و به شام مأمور شد . ابوبکر در جمادی الأخر سال سیزده بعد از پانزده روز ناخوشی فوت کرد . او چون مرگ خود را احساس کرد مردم را به بیعت با عمر دعوت نمود .

خلافت عمر ابن الخطاب  :  بعد از آن که مسلمین به پیشنهاد ابوبکر با عمر بیعت کردند خلیفه ی ثانی (عمر) چون از بابت اوضای داخلی عربستان آسوده خاطر بود تمام همت خود را به انجام طرحی که ابوبکر شروع نموده بود یعنی فتح ممالک ایران و روم مصروف کرد . وقایع مهمی که در زمان خلافت عمر روی داد به شرح ذیل است : فتح ایران ، واقعه ی جسر ، واقعه ی نخیله ، جنگ قادسیه ، فتح مداین ، فتح الفتوح نهاوند ، فتوح شام و فتح مصر  . عمر را روزی در حین نماز یکی از ایرانیان که فیروز نام و ابولؤلؤ کنیه داشت و غلام مغیره ابن شوبه بود با خنجری ضربت زد و خلیفه شش روز بعد با همان زخم به قتل رسید و او را در کنار پیامبر (ص) به خاک سپردند . مدّت خلافت عمر ده سال و شش ماه و هشت روز بود .

خلافت عثمان : در ایّامی که عمر بر اثر زخم ابو لؤلؤ  بستری بود پنج تن از صحابه که حضرت رسول (ص) هنگام رحلت از آن ها راضی بود یعنی علی (ع) ، عثمان ابن عفان ، طلحه ، زبیر ، سعد ابن ابی وقاص را تعیین کرد تا مسلمین یکی را به خلافت اختیار کنند و دستور داد علی ابن ابی طالب (ع) ، عثمان ، عبدالرحمن ابن عوف و سعد ابن ابی وقاس پس از مرگ او به عنوان مشورت در تأیین خلیفه گرد آیند . پسر او عبدا.. را نیز با محروم کردن از خلافت در این شورا دخالت دهند و بیش از سه روز امر اختیار خلیفه را به تأخیر نیاندازند و ضمناً گفت اگر در این کار بین شما اختلافی بروز کرد جانب آن کس را بگیرید که عبد الرحمن با اوست . مثل این که یقین داشت بین آن ها اتفاق نظر حاصل نمی شود . عبد الرحمن چون اختلاف حاصل شد با عثمان بیعت کرد و عثمان خلیفه شد . در صورتی که دیگران از همه جهت نصبت به او اولا بودند . در سال 35 هجری به دلیل بی مبالاتی عثمان ، حرکاتی از او سر زد که تحمل آن ها بر مؤمنین واقعی بسیار دشوار بود :

1)در سال 30 به دلیل اختلافی که در باب قرائت قرآن بین مردم شهر های عمده ی اسلام بروز کرده بود ، عثمان امر داد که از قرآن ابوبکر که نزد حفصه محفوض  بود چند نسخه بردارد و به شهر ها بفرستد و بقیه ی قرآن ها را بسوزانند .   

2)این خلیفه وقتی از بی مبالاتی انگشتری حضرت رسول (ص) را که بر آن نقش  محمد رسول ا... (ص) بود و پیغمبر و ابوبکر و عمر نامه های خود را به ملوک و عمرای اطراف به آنمهر می کردند در چاه انداخت .

3)این خلیفه در موقع وضع درمسجد مدینه با این که ابو بکر و عمر همه وقت دو پله از مقام رسول ا... (ص) فرو تر می نشستند به جای پیامبر جلوس می کرد .

4) عثمان اکثر وجوه بیت المال را بین خویشان خود مخصوصا بنی امیه تقسیم کرد . عاقبت جماعت شورشی با وجود دفاع پسران طلحه و زبیر و حسن بن علی از خلیفه بر دست یافتند و او را در حالی که روزه و به خواندن قران مشغول بود در ذی الحجه سال 35 کشتند و خلافتش در این وضع پس از 12 سال خاتمه یافت .

خلافت علی ابن علی طالب   : بعد از قطل عثمان مردم با علی ابن ابی طالب داماد و پسر عموی حضرت رسول به خلافت بیعت کردند و اول کسی که به او دست بیعت داد طلحه بود و پس از او زبیر . در میان صحابه ی رسول ا... از مهاجر وانصار نیز عده ای بیعت علی (ع) را نپذیرفتند و هر روز در مسجد شام مردم را بردشمنی  با علی (ع) تحریک می نممودند .

 به این ترتیب می بینیم خلافت خلفای راشدین که در عصر سه خلیفه ی اول صرف فتح ممالک خارجی و بسط و تقویت اسلام بود از اواخر خلافت عثمان با انقلابات داخلی مواجه شد و این انقلابات مقارن انتساب علی (ع) به نفاق شدید و چند فرقه شدن مسلمین مبدل گردید به همین جهت تمام دوره ی خلافت  علی (ع) به جنگ های داخلی و زد وخورد با مدعیان جانشینی عثمان گشت .

مشهور است بعد از واقعه ی نهروان سه تن از خوارجبرای نجات اسلام از فتنه به عقیده ی خود توطئه کردند که امیرالمؤمنین علی (ع) و معاویه و عمروعاص را در یک روز به قطل برسانند تا بعد مسلمین هر کس را که صلاح دانستند به خلافت اختیار کنند . برای این کار هر یک شمشیری زهر آلود برداشتند و به کوفه و شام و مصر حرکت نمودند . مأمور قطل عمروعاص دیگری را به اشتباه به جای والی مصر کشت . مأمور قطل معاویه هم اگر چه معاویه را ضربتی زد ولی کاری نبود و خود به قطل رسید . تنها ابن ملجم مرادی موقع نماز صبح در مسجد کوفه علی (ع) را زخم زد و حضرت بر اثر همان سه روز بعد ، بعد از پنج سال سه ماه کم خلافت وفات یافت و در جوار کوفه (نجف ) به خاک سپرده شد .

منبع : کتاب تاریخ ایران


کلید هندسه

ارسال  شده توسط  فرزاد 1 در 87/8/7 11:17 عصر

اقلیدس ریاضی دان یونانی حدود 300 سال پیش از میلاد مسیح به دنیا آمد. پس از مرگ اسکندر مقدونی ، بطلمیوس اول جانشین او شد و ...

<   <<   6   7   8   9   10   >>   >