سفارش تبلیغ
صبا ویژن

با "این سیستم- این مدیران و نظارت و پاسخ دهی " ندادن پاسخ دلیل

ارسال  شده توسط  فرزاد 1 در 87/8/7 10:42 صبح

اعتماد :

وزیر آموزش و پرورش؛ هیچ تخلفی دریافت نشد
 
سخن معلم :
 
البته آمار قبلی وزیر در مورد تراکم کلاس ها بالای 31 نفر بود که فعلا مصلحت دانسته شده است بالای 40 نفر گزارش شود !
 مانند داستان های قدیمی که پادشاهان و وزیران برای اطلاع از اوضاع واقعی مردم  با لباس مبدل به میان مردم می رفتند........

دریغا !اگر این مجلس ، مجلس بود ! دولت هم دولت می بود ....

ارسال  شده توسط  فرزاد 1 در 87/8/7 10:42 صبح

آفتاب یزد :

رئیس کمیسیون آموزش مجلس: بخشنامه‌های غلط، آموزش و پرورش را دچار چالش کرده است    


سخن روز

ارسال  شده توسط  فرزاد 1 در 87/8/7 10:42 صبح

 

 "وجهی از توسعه نایافتگی ایران عزیز، توسعه نایافتگی خود ماست که گاهی از یادها می رود؛ نقش حاشیه ای که با حمله ی اعراب به ایران، برای ما رقم خورد، به غالب شدن گونه ای رفتار تدافعی و جبرانی که ترکیبی از خودشیفتگی و احساس حقارت است، انجامید. بی شک این تاراج، این شکست ناباورانه و به بردگی رفتن نیاکان ما تنها در "دو قرن سکوت" خلاصه نمی شود و سهم بسزایی در نطفه بستن این پرخاشگری ها، کینه توزی ها و نهادینه شدن "اخلاق بردگان" داشته است ".

منبع :ایران در حاشیه، توسعه نایافتگی و پاسخ های ایرانی"- اخبار روز


این خوابگاه های دانشجویی ... آن مدارس کپری ... و حکایت خود شیفتگ

ارسال  شده توسط  فرزاد 1 در 87/8/7 10:42 صبح

توجه: اینجا خوابگاه دانشجویی است...


اگر پرداخت این مبالغ آن گونه است ! چرا معلمان مشارکت می کنند ...

ارسال  شده توسط  فرزاد 1 در 87/8/7 10:42 صبح

اعتماد :

تاخیر هشت ماهه حق الزحمه انتخابات


چه کسی می گفت : " هر روز بر شادی و خوشبختی مردم ایران افزوده می

ارسال  شده توسط  فرزاد 1 در 87/8/7 10:42 صبح

ایرنا  :

افسردگی و اضطراب شایع ترین بیماری دانش آموزان دختر مدارس کشوراست


انتخاب کردان، توهین به مردم

ارسال  شده توسط  فرزاد 1 در 87/8/7 10:40 صبح

انتخاب کردان، توهین به مردم

گفت و گو با نعمت احمدی

nematahmadi809.jpg

حسین محمدی
Mohammadi1363@gmail.com

پرونده مدرک جعلی علی کردان، که چند روز بیشتر تا استیضاح او نمانده، همچنان نقل محافل سیاسی است. ‏در مورد ابعاد حقوقی این موضوع با دکتر نعمت احمدی، حقوق دان گفت و گو کرده ایم. وی با اشاره به اینکه ‏‏"در اینگونه موارد دادستان باید وارد قضیه شود" می گوید: انتخاب آقای کردان به وزارت کشوری که بخواهد ‏انتخابات را برگزار کند، توهین به کل مردم است.‏

این مصاحبه را می خوانیم.‏

‎‎آقای احمدی، مدت هاست بحث مدرک تحصیلی آقای کردان نقل محافل شده است. درباره ابعاد ‏حقوقی این قضیه صحبت می کنید؟‎‎

ماده 527 قانون مجازات اسلامی، دقیقا به مساله آقای کردان اشاره می کند. این ماده می گوید:"هرکس مدارک ‏اشتغال به تحصیل،فارغ التحصیلی یا تاییدیه یا ریز نمرات تحصیلی دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی یا ‏ارزش نامه تحصیلات خارجی را جعل کند یا علم به جعلی بودن آن را مورد استفاده قرار دهد، علاوه بر ‏جبران خسارت به حبس از یک تا سه سال محکوم خواهد شد." حکم قانون کاملا صریح است. این از مواردی ‏است که حتما باید دادستان وارد قضیه شود. چون از مواد غیرقابل گذشت است و مدعی العموم باید شکایت ‏کند.‏


‎‎الان که آقای کردان از نماینده دانشگاه آکسفورد شکایت کرده است.‏‎ ‎

به هر حال الان به جای نماینده احتمالی دانشگاه آکسفورد، دادستان باید آقای کردان را مورد تعقیب قرار دهد. ‏این ماده وظیفه دادستان تهران را مشخص کرده است. اگر تا این لحظه اعلام جرم نکرده است، خودشان می ‏دانند. بر طبق قانون تا به الان باید حداقل پرونده ای علیه آقای کردان طرح شده باشد.‏


‎‎اینکه آقای کردان با این مدرک رای اعتماد گرفته است، چطور؟ تاثیری در روند رای اعتماد ‏ندارد؟‎ ‎

برای وزیر کشور، مدرک نیاز نداریم. از ابتدای انقلاب تا الان، افراد غیرروحانی داشته ایم که تحصیلات ‏قدیمه داشته اند. آقای کردان هم خودشان مدرک ارایه دادند. نمایندگان مجلس هم نه به مدرک، که به سی سال ‏سابقه آقای کردان رای دادند؛ لذا به رای اعتماد خدشه ای وارد نیست.‏


‎‎یعنی استفاده ایشان در این مدت از مدرک دکترای جعلی، تبعاتی ندارد؟‏‎ ‎

اصل مطلب همین است. آقای کردان در این مدت از مدارکی استفاده کرده که حداقل خودشان به جعلی بودن آن ‏ها اعتراف کرده اند. ما چند نوع جعل داریم. یکی از انواع جعل، جعل مفهومی است. یعنی کسی طوری ‏مطلبی را القا کند و آن مطلب به وسیله مامور یا مسئول، واقعیت تلقی شود و بر آن جعل مفهومی که من القا ‏کردم، رایی صادر شده است.‏


‎‎آقای کردان که اعلام کرده اند از قضیه جعل بی خبر بوده اند.‏‎‎

ولی آقای کردان می دانستند به انگلیس نرفته اند، می دانستند زبان بلد نیستند، می دانستند رساله ننوشته اند.‏


‎‎یعنی این قضیه تبعات خاص خودش را دارد و ایشان به نوعی سوءاستفاده کرده اند؟‎ ‎

بله. آقای کردان این مدرک را به دانشگاه ارایه کرده است.بسیاری از اساتید دانشگاه الان استادیار هستند، ولی ‏آقای کردان دانشیار شدند. بحث این است که ایشان جعل مفهومی کردند. ‏


‎‎بحث فوق لیسانس و لیسانس آقای کردان چطور؟ پست هایی که تاکنون آقای کردان داشته اند چه ‏می شود؟ مثلا ایشان با مدرک فوق دیپلم چگونه در دانشگاه تدریس کردند؟ پست هایی که ایشان داشتند مشمول ‏حداقل مدرک نمی شد؟‏‎ ‎

آقای کردان از این مدرک، تحصیل مال کرده؛ یعنی حقوقی را معادل دکترا گرفته است. به عبارت دیگر او با ‏ارایه این مدرک، حقوق دکترا گرفته و در دانشگاه تدریس کرده و امضای ایشان پای مدارک دانشجویان است. ‏او حتی در مرحله فوق لیسانس هم تدریس کرده و امضایش پای مدارک دانشجویان این دوره هاست. الان ‏مدارک این دانشجویان نیز دچار مشکل خواهد شد. یعنی مدرک این دانشجویان مخدوش است. چون درس را ‏نزد کسی خوانده اند که واجد اوصاف عضو هیات علمی نبوده است. یعنی کلی گرفتاری داریم. هم در ‏دانشگاه، هم در دریافت های ایشان.‏


‎‎این جا مجلس چه باید بکند؟‎ ‎

مجلس، عصاره ملت است. مدرکی که ایشان به مجلس ارایه کرده اند، دروغ گفتن به 70 میلیون نفر بوده ‏است؛ چون مجلس نشینان، نماینده 70 میلیون ایرانی هستند. نمی شود به چنین فردی اعتماد کرد. حتی اگر ‏نیت خیر داشته باشد. انتخاب ایشان به وزارت کشوری که بخواهد انتخابات را برگزار کند، توهین به کل مردم ‏است.‏


‎‎درباره بقیه افراد کابینه چطور؟ چندی است بحث هایی درباره آن ها نیز مطرح شده ‏است.‏‎‎

بله افراد دیگری هم هستند، مثل آقای رحیمی. درباره آقای رحیمی بنده کمی اطلاعات شخصی و کمی ‏اطلاعات عمومی دارم. آقای رحیمی مدتی ریاست دانشکده حقوق دانشگاه ازاد تهران مرکز را بر عهده ‏داشت. روزی که به آن جا آمدند دکتر نبودند: نه در ابلاغ و نه دربحث های روزانه. اما ایشان هم کم کم دکتر ‏شد. حالااینکه کجا درس خواند، مدرکش چیست، عنوان رساله اش چیست، معلوم نیست.‏


‎‎یعنی مدرک ایشان هم مشکل دارد؟‎ ‎

می گویند مدرک ایشان هم مشابه مدرک آقای کردان است. یعنی از همان مرجعی که مدرک آقای کردان ‏صادر شده، برای ایشان هم مدرک صادر شده است.‏


‎‎ایشان هم به عنوان معاون حقوقی رییس جمهور، بدون وجود مدرک،مشکلی ندارند؟‎ ‎

فرق دارد. شاید وزیر کشور خیلی نیازی به مدرک نداشته باشد،اما در جایگاهی که آقای رحیمی هستند، حتما ‏باید یک حقوق دان باشد. این جا، جای شوخی نیست. چون نداشتن تخصص در حقوق باعث آسیب رسانی به ‏دولت، مجلس و ملت می شود.‏


‎‎چه مشکلاتی؟‎‎

ببینید چه درباره طرح ها و چه درباره لوایح، کمیسیونی از دولت و مجلس روی قوانین بحث می کنند. اگر ‏معاون پارلمانی حقوق دان داشته باشیم حوادث عجیب و غریب میان مجلس ودولت به وجود نمی آید.‏


‎‎چه حوادثی؟‎‎

چند وقت پیش در جلسه مشترک دولت و مجلس، آقای باهنر از دولت گله کرد که چرا قوانین ما را اجرا نمی ‏کنید. رییس دولت هم در پاسخ گفت قوانین شما پدر ما را در می آورد. این به معاون پارلمانی بر میگردد. ‏


‎‎یعنی درباره معاون پارلمانی دیگر جای مماشات نیست؟‎ ‎

بله. اگر معاون پارلمانی درست و حسابی داشته باشیم در جلسات مجلس و کمیسیون ها شرکت می کند، و ‏اجازه نمیدهد مشکل ایجاد شود. ضمن اینکه وزارت خانه ها، واحدهای مستقلی هستند که از طریق معاونت ‏حقوقی به هم متصل می شوند. یعنی هماهنگ کننده وزارت خانه ها، معاون حقوقی و پارلمانی است. این ‏جاست که وقتی آقای رحیمی دارای تخصص حقوقی نباشد، نمی تواند وظایف خود را درست انجام دهد و مهم ‏تر از همه نمی تواند باعث تصویب قوانین برخلاف شوون دولت شود. یعنی اگر قرار باشد فقط یک نفر در ‏هیات دولت متخصص باشد، معاون حقوقی و پارلمانی است.‏


ارسال  شده توسط  فرزاد 1 در 87/8/7 10:40 صبح


درس‎ ‎های تاریخ

مهرانگیز کار -

po_mehrangiz_kar_01.jpg

هنگامی که در زمستان سال 1357 فریاد استقلال خواهی فضای سیاسی ایران را متلاطم ساخته بود، حتی ‏سرسخت ترین مخالفان انقلاب باور نمی کردند بهای سنگین استقلال را باید جمعیتی از مردم ایران بپردازند که ‏بنیه شان از همه ضعیف تر است. اینک همه از آن جمله انقلابیون صدیق و مخلص باور کرده اند شهد و شیرینی ‏استقلال به کام زورمندان است و تلخکامی های آن بر مردم مسکین تحمیل شده است. آیا می شود باور کرد صحنه ‏پر هیجان انقلاب ایران را امپریالیسم طراحی کرده بود تا به ایرانیان بباوراند بهای استقلال خواهی بسی سنگین ‏است و مردم معمولی از آن به شدت زیان می بینند و از خواسته شان پشیمان می شوند؟ بی گمان پاسخ این پرسش ‏منفی است. امپریالیسم طراح انقلاب ایران نبود، اما امپریالیسم از خطاهای تندروهای انقلابی و جهل سیاسی ‏مدیران تا کنون سودها برده است. از طرفی استقلال خواسته ای شعاری نیست و حرکت های شتابزده و لجبازی ‏هایی که بر آن نقطه پایان نمی گذارند، به استقلال صورت واقعی نمی بخشد و تعریف واهی و شعاری از آن به ‏ویژگی های مفهومی اش مجال نمی دهد تا خود را تعریف کند. ‏

استقلال این نیست که سفارت خانه یک قدرت سلطه گر را تسخیر کنند و باندها و شبکه های مرتبط با هنجار ‏گروگانگیری جای آن سلطه گران را بگیرند. استقلال این نیست که گروههای خاص چنان مدیریت کنند که قیمت ‏کالای ساخته شده در کشور توسط تولید کننده داخلی نتواند با قیمت کالاهای وارداتی رقابت کند و در نتیجه تولید ‏کننده ایرانی کارخانه اش را ببندد و کارگرانش که بی کار و بی پول می شوند راه اعتراض و اعتصاب پیش ‏بگیرند و دست گدایی به سوی محافل خارجی دراز کنند تا بلکه بتوانند فقط و فقط گوشه ای از آلام شان را گزارش ‏بدهند. تازه در این راه هم دستگیر شده و از آنچه هستند مسکین تر می شوند. استقلال این نیست که انبوه جوانان ‏ایرانی به جرم آن که مسلمان نیستند یا زبان به انتقاد گشوده اند از حق بنیادی ادامه تحصیل دانشگاهی محروم ‏بشوند و چشم به آن سوی مرزها بدوزند. مرزهایی که عوامل قاچاق به سهولت از آن می گذرند، ولی جوانان تشنه ‏تحصیل مجال عبور از ان را به آسانی به دست نمی آورند. دستشان از مال دنیا تهی است و به فرض خروج، باری ‏دیگر در کشورهای ثالث طعمه باندها و شبکه های فساد خارجی می شوند. قضایای ویزا و خطرات ملیت ایرانی و ‏بسیاری دیگر از دامها در همین گریزگاه های ثالث پیش روشان گسترده می شود. ‏

استقلال بر پایه شعار و توهم درست در نقطه مقابل اثر می گذارد. نسلهای ما دوران پر ماجرای جمال عبدالناصر ‏را در مصر به خاطر می آورند و همچنین جلال و جبروت شعاری محمد قذافی را و پیامدهای آن ماجرا ها ‏درسهایی از تاریخ بوده و هست که هنوز می شود از آن آموخت. فقط لازم است چراغ دست بگیریم و بر تاریکی ‏جهل تاریخی غلبه کنیم. کافی است بتوانیم مدیرانی در خور این روزگار که از تاریخ درس گرفته اند انتخاب کنیم. ‏اما راستی مگر ما حق انتخاب داریم؟ انتخابات تبدیل شده است به یک توهم. با این وصف یک دهه پیش بسیار ‏تلاش کردیم تا از درون این توهم، گوهری صید کینم. گوهری که صید کردیم با خودش و با ما چه ها که نکرد؟!‏
بگذریم و برگردیم بر تعریف استقلال و تلاش سی ساله و شاید یکصد و پنجاه ساله برای دستیابی به آن. استقلال ‏خواهی یک پروسه است و نمی تواند مثل پروژه به یک ضرب در اختیار قرار بگیرد. استقلال خواهی در ‏مجموعه اقتصادی که پس از سی سال قطع دستهای آمریکا همچنان افتصاد تک محصول است، به لحاظ آنکه نان ‏افزایش قیمت نفت در جهان را می خورد، پایه اش لق است. استقلال با تبدیل استقلال تک محصولی به اقتصاد ‏تولیدی دست یافتنی می شود. خرج و مخارج استقلال را کاسبهای خرده پا و مردم کم بنیه نباید بپردازند. ثروتمندان ‏و طلا فروشان و در مجموع بازاری های کله گنده از پرداخت هزینه آن البته سر باز می زنند و دولت که سهل ‏است، اگر لازم باشد فاتحه نظام را می خوانند. مگر پیش تر چنین نکردند؟ اینها محصول استقلال طلبی بدون ‏برنامه ریزی است. ‏

اگر به استقلال مانند موضوعی با مشخصات پروسه نگاه کرده بودند تحریم دامان پایین ترین اقشار اجتماعی را ‏نمی گرفت و ثروتمندان را غنی تر نمی کرد. علیرضا، یک جوان کم بضاعت ایرانی شاهدی است بر این مدعا. او ‏از بد حادثه به دوبی رفته و چندی است در آنجا کاسبی کوچکی راه انداخته، وی سی سال پس از انقلاب به نشریه ‏آمریکایی بوستون گلوب، روز پانزدهم سپتامبر، گفته است:‏

من دانشجوی سابق دانشگاه تهران هستم و پس از آن که به لحاظ شرکت در اعتراض دانشجویان در خطر قرار ‏گرفتم به دوبی آمدم. این جا کار پیدا کردم و در یک کمپانی کوچکی که توسط ایرانیان صادر کننده برنج و آب ‏معدنی به ایران اداره می شود استخدام شدم. کمپانی با هزار مشقت توانست خود را سر پا نگاه دارد و در رقابت با ‏صادر کننده هایی که دستشان به روابط سیاسی با حکومت بند است در صحنه تجارت باقی بماند. کمپانی توانسته ‏بود با وجود رقبای تجاری که از یک طرف سوبسیدهای دولتی در انحصارشان است و از طرفی دولت برای آنها ‏مشتری یابی می کند فعالیت را ادامه دهد. ‏

این استواری تا وقتی ادامه داشت که دولت آمریکا اعلام کرد تحریم بر ضد بانک ملی و بانک صادرات ایران ‏اعمال می شود. یعنی دو بانک بزرگی که کمپانی ما سرمایه خود را در آن جا نگهداری می کرد. وقتی این دو ‏بانک رابطه شان با بانکهای جهان قطع شد، رئیس کمپانی محل اشتغال من دیگر قادر نبود گشایش اعتبار کند و ‏محصولات لازم را خریداری نماید. ورشکسته شد و در فوریه از پا افتاد. همزمان با او 24 کمپانی کوچک دیگر ‏هم از پا افتادند. ‏

یک جوان ایرانی دیگر که وارد کننده شکر است و نخواسته نامش اعلام بشود گفته است بارها اقدام کرده تا شاید ‏مجوز ارسال شکر به ایران را به دست آورد، ولی از آن جا که این صنعت توسط "مافیا"ی حکومتی در ایران ‏کنترل می شود و فقط برای این مافیا مجوزهای ورود شکر به ایران صادر می شود، لذا علی رغم تحریم، مافیا به ‏کار خود مشغول است. به گفته وی "این دولت نیست که آثار تحریم را تحمل می کند". بلکه افرادی مانند او هستند ‏که راهی برای ادامه کار ندارند. او اخیراً سعی کرده یک کمپانی جدید به ثبت برساند در منطقه آزاد که در نزدیکی ‏دوبی در عجمان واقع است. ولی به او گفته شده ویزای کار تا زمانیکه روابط ایران و آمریکا چنین است به او داده ‏نمی شود. ‏

عجمان منطقه آزاد تجاری است که حتی این منطقه به روی کاسبهای خرده پای ایرانی بسته شده است. جوان ‏توضیح می دهد: ‏

دستجات و مراکز بزرگ ایرانی با وابستگی های سیاسی می توانند زیر فشار تحریم همچنان فعال باقی بمانند. آنها ‏شبکه های زیر زمینی دارند و طی چند دهه که از تحریم آمریکا می گذرد توانسته اند پول و کالا را همچنان در ‏گردش نگاه دارند. برای مثال، ناگهان سر از دفتر کار یک کمپانی هندی در می آورند که در تمام سالهای تحریم ‏آمریکا یکی از حلقه های شبکه شان بوده است. ‏

تصویری که از اوضاع دولت در دست است غم انگیز است. هر چند تلاش می ورزیم این تصویر را با ویژگی ‏های استقلال طلبی تطبیق دهیم و خود را دل خوش کنیم که اگر آواره شده ایم، اگر مسکین شده ایم، اگر امنیت از ‏دست داده ایم، اگر به اتهام تولد در ایران یا تابعیت ایرانی مانند مجرم بالفطره با ما برخورد می کنند، در عوض ‏استقلال به دست آورده ایم، دلایل منطقی برای این دل خوشی در اختیار نداریم. ایرانیان در هر موقعیتی که در ‏جهان امروز به سر می برند با آن شاعر عزیز ایرانی هم نفس و همدم می شوند که دنبال دل خوش می گشت و از ‏همه می پرسید: دل خوش سیری چند؟‏

اینک هزینه دل خوش به اندازه ای بالا رفته که همه آن را به تدریج فراموش کرده اند و گاهی به گدایی دل خوش ‏می پردازند. استقلال پیشکش. دل خوش سیری چند؟ ‏


نگران ورشکستگی مالی دولت هستیم

ارسال  شده توسط  فرزاد 1 در 87/8/7 10:40 صبح


نگران ورشکستگی مالی دولت هستیم

اثرات بحران جهانی نفت در مصاحبه با سعید‎ ‎لیلاز

po_memarian_01.jpg

امید معماریان
omid@memarian. info

‎‎ ‎سعید‎ ‎لیلاز‎ ‎اقتصاددان‎ ‎درگفت‎ ‎وگو‎ ‎با‎ ‎روز‎ ‎به‎ ‎تبعات‎ ‎کاهش‎ ‎بهای‎ ‎جهانی‎ ‎نفت‎ ‎وتاثیر‎ ‎آن‎ ‎روی‎ ‎اقتصاد‎ ‎ایران‎ ‎پرداخته‎ ‎است. به‎ ‎گفته‎ ‎وی‎ ‎دولت‎ ‎برای‎ ‎جبران‎ ‎کسری‎ ‎بودجه‎ ‎خود‎ ‎از‎ ‎صندوق‎ ‎ذخیره‎ ‎ارزی‎ ‎برداشت‎ ‎می‎ ‎کند‎ ‎واگر‎ ‎روند‎ ‎بی‎ ‎انضباطی‎ ‎دولت‎ ‎به‎ ‎همین‎ ‎نحو‎ ‎ادامه‎ ‎پیدا‎ ‎کند‎ ‎و بحران‎ ‎اقتصادی‎ ‎جهانی‎ ‎وکاهش‎ ‎قیمت‎ ‎نفت‎ ‎هم‎ ‎ادامه‎ ‎یابد، ایران‎ ‎با‎ ‎ورشکستگی‎ ‎مالی‎ ‎مواجه‎ ‎خواهد‎ ‎شد. این‎ ‎گفت‎ ‎وگو‎ ‎را‎ ‎می‎ ‎خوانید.‏

saeedleylaz809.jpg
‎ ‎
‎‎با‎ ‎توجه‎ ‎به‎ ‎کاهش‎ ‎بهای‎ ‎نفت‎ ‎از‎ ‎رقمی‎ ‎که‎ ‎در‎ ‎بودجه‎ ‎سال‎ ‎جاری‎ ‎درنظر‎ ‎گرفته‎ ‎شده‎ ‎است، چه‎ ‎پیامدهای‎ ‎اقتصادی‎ ‎را‎ ‎طی‎ ‎ماه‎ ‎های‎ ‎آینده‎ ‎شاهد‎ ‎خواهیم‎ ‎بود؟‎ ‎
‎ ‎پیش‎ ‎بینی‎ ‎های‎ ‎که‎ ‎درقانون‎ ‎بودجه‎ ‎ویا‎ ‎درلوایح‎ ‎بودجه‎ ‎در‎ ‎مورد‎ ‎قیمت‎ ‎نفت‎ ‎می‎ ‎شود‎ ‎هیچ‎ ‎اهمیتی‎ ‎ندارد‎ ‎برای‎ ‎اینکه‎ ‎درسه‎ ‎سال‎ ‎گذشته‎ ‎هیچ‎ ‎کدام‎ ‎سرسوزنی‎ ‎اجرا‎ ‎نشده‎ ‎است. بنابراین‎ ‎آن‎ ‎چیزی‎ ‎که‎ ‎مهم‎ ‎است‎ ‎اتفاقاتی‎ ‎است‎ ‎که‎ ‎درعمل‎ ‎رخ‎ ‎می‎ ‎دهد. موضوع‎ ‎این‎ ‎است‎ ‎که‎ ‎بودجه‎ ‎عمومی‎ ‎دولت‎ ‎در‎ ‎سال‎ 1387 ‎حدود‎ 100 ‎میلیارد‎ ‎دلار‎ ‎برآورد‎ ‎می‎ ‎شود. بخشی‎ ‎از‎ ‎این‎ ‎رقم‎ ‎توسط‎ ‎درآمدهای‎ ‎مالیاتی‎ ‎و‎ ‎غیرنفتی‎ ‎تامین‎ ‎می‎ ‎شود. البته‎ 25 ‎میلیارد‎ ‎دلار‎ ‎از‎ ‎درآمد‎ ‎هم‎ ‎منشا‎ ‎و ماهیت‎ ‎نفتی‎ ‎دارد‎ ‎ولی‎ ‎اینجا‎ ‎ما‎ ‎تسامحا‎ ‎می‎ ‎گوییم منشا‎ 25 ‎میلیارد‎ ‎دلار‎ ‎آن‎ ‎مالیات‎ ‎والبته‎ ‎فرآورده‎ ‎های‎ ‎غیرنفتی است. بنابراین‎ ‎دولت‎ ‎سال‎ ‎آینده‎ ‎باید‎ 75 ‎میلیارددلار‎ ‎نفت‎ ‎بفروشد‎ ‎تا‎ ‎بتواند‎ ‎بودجه‎ ‎جاری‎ ‎وعمرانی‎ ‎خود‎ ‎را‎ ‎برای‎ ‎سال‎ ‎جاری‎ ‎اداره‎ ‎کند. ‏‎ ‎‎ ‎از‎ ‎آنجا که‎ ‎در‎ ‎در سال های اخیر، هیچ وقت‎ ‎دولت‎ ‎نتوانسته‎ ‎رشد‎ ‎هزینه‎ ‎های‎ ‎جاری‎ ‎خودش‎ ‎را‎ ‎متوقف‎ ‎کند، پیش‎ ‎بینی‎ ‎ما‎ ‎این‎ ‎است‎ ‎که‎ ‎هزینه‎ ‎های‎ ‎دولت‎ ‎درسال‎ ‎آینده‎ ‎حداقل‎ 110 ‎میلیارد‎ ‎دلار‎ ‎باشد. دراین‎ ‎صورت‎ ‎می‎ ‎توانیم‎ ‎کمتر‎ ‎از‎ 20 ‎میلیارد‎ ‎دلار‎ ‎هزینه‎ ‎عمرانی‎ ‎داشته‎ ‎باشیم‎ ‎که‎ ‎خیلی‎ ‎عدد‎ ‎کمی‎ ‎است. تصور‎ ‎کنید‎ ‎که‎ ‎ایران‎ ‎درسال‎ ‎آینده‎ 860 ‎میلیون‎ ‎بشکه‎ ‎نفت‎ ‎صادر‎ ‎خواهد‎ ‎کرد‎ ‎که‎ ‎اگر‎ ‎آن‎ ‎را‎ ‎به‎ 75 ‎میلیارد‎ ‎دلار‎ ‎تقسیم‎ ‎کنیم‎ ‎معنی‎ ‎آن‎ ‎این‎ ‎است‎ ‎که‎ ‎قیمت‎ ‎هر‎ ‎بشکه‎ ‎نفت‎ ‎خام‎ ‎صادراتی‎ ‎ایران‎ ‎حداقل‎ ‎باید‎ ‎‎90 ‎دلار‎ ‎باشد‎ ‎تا‎ ‎دولت‎ ‎دچار‎ ‎کسری‎ ‎بودجه‎ ‎نشود. درحالی‎ ‎که‎ ‎الان‎ ‎قیمت‎ ‎نفت‎ ‎صادراتی‎ ‎ایران‎ ‎حدود‎ 60 ‎دلار‎ ‎است. یعنی‎ ‎نسبت‎ ‎به‎ ‎بودجه‎ ‎امسال‎ ‎ما‎ ‎الان‎ 50 ‎میلیون‎ ‎دلار‎ ‎درروز‎ ‎کسری‎ ‎بودجه‎ ‎داریم. نسبت‎ ‎به‎ ‎بودجه‎ ‎سال‎ ‎آینده‎ ‎این‎ ‎عدد‎ 60 ‎میلیون‎ ‎دلار‎ ‎در‎ ‎روز‎ ‎است. اینها‎ ‎عددهای‎ ‎بسیار‎ ‎وحشتناکی‎ ‎است. یعنی‎ ‎میزان‎ ‎کسری‎ ‎بودجه‎ ‎ای‎ ‎که‎ ‎اکنون‎ ‎دولت‎ ‎در‎ ‎ایران‎ ‎دارد‎ ‎معادل‎ ‎کل‎ ‎واردات‎ ‎کالا‎ ‎وخدمات‎ ‎در‎ ‎سال‎ 1376‎است. یعنی‎ ‎اینطور‎ ‎وابستگی‎ ‎ایران‎ ‎به‎ ‎درآمدهای‎ ‎نفتی‎ - ‎حداقل‎ ‎در‎ ‎بحث‎ ‎بودجه‎- ‎افزوده‎ ‎شده‎ ‎است. حالا‎ ‎بحث‎ ‎تراز‎ ‎بازرگانی‎ ‎خودش موضوع‏‎ ‎دیگری‎ ‎است. ‏‎ ‎‎ ‎
‎‎چرا‎ ‎بودجه‎ ‎براساس‎ ‎قیمتی‎ ‎بسته‎ ‎می‎ ‎شود‎ ‎که‎ ‎در‎ ‎عمل‎ ‎محقق‎ ‎نمی‎ ‎شود‎ ‎وباعث‎ ‎می‎ ‎شود‎ ‎دولت‎ ‎در‎ ‎تحقق‎ ‎درآمدهای‎ ‎پیش‎ ‎بینی‎ ‎شده‎ ‎خود‎ ‎ناکام‎ ‎بماند؟‎ ‎
‎ ‎اینها‎ ‎برای‎ ‎این است که‎ ‎بتوانند‎ ‎مجلس‎ ‎را‎ ‎راضی‎ ‎کنند‎ ‎‏. اولا‎ ‎همه‎ ‎بودجه‎ ‎ها‎ ‎را‎ ‎انقباضی‎ ‎می‎ ‎دهند، ولی‎ ‎داپما‎ ‎با‎ ‎بردن‎ ‎متمم‎ ‎واصلاحیه‎ ‎حرف‎ ‎خود‎ ‎را‎ ‎به‎ ‎کرسی‎ ‎می‎ ‎نشانند‎ ‎وآن‎ ‎را‎ ‎به‎ ‎پیش‎ ‎می‎ ‎برند. آقای‎ ‎احمدی‎ ‎نژاد‎ ‎این‎ ‎موضوع‎ ‎را‎ ‎به‎ ‎صراحت‎ ‎اعلام‎ ‎کرده‎ ‎است. منظورم‎ ‎این‎ ‎است‎ ‎که‎ ‎دولت‎ ‎وقتی‎ ‎نمی‎ ‎خواهد‎ ‎قانون‎ ‎بودجه‎ ‎را‎ ‎اجرا‎ ‎کند‎ ‎دیگر‎ ‎به‎ ‎خود‎ ‎زحمت‎ ‎نمی‎ ‎دهد‎ ‎که‎ ‎برآورد‎ ‎واقع‎ ‎بینانه‎ ‎کند‎ ‎وبعد‎ ‎برود‎ ‎با‎ ‎مجلس‎ ‎به‎ ‎چانه‎ ‎زنی‎ ‎بپردازد. نیازی‎ ‎به‎ ‎این‎ ‎کار‎ ‎نیست‎ ‎چون‎ ‎هر‎ ‎وقت‎ ‎به‎ ‎بودجه‎ ‎نیاز‎ ‎داشته‎ ‎باشند‎ ‎می‎ ‎روند‎ ‎از‎ ‎صندوق‎ ‎ذخیره‎ ‎ارزی‎ ‎برمی‎ ‎دارند. یا‎ ‎مجلس‎ ‎مجوز‎ ‎داده‎ ‎از‎ ‎روی‎ ‎ناچاری‎ ‎واگر‎ ‎هم‎ ‎نداده‎ ‎اند‎ ‎خودشان‎ ‎اعلام‎ ‎کرده‎ ‎اند‎ ‎مجوزش‎ ‎را‎ ‎از‎ ‎بالاتر‎ ‎گرفته‎ ‎اند. در‎ ‎دو- سه‎ ‎سال‎ ‎گذشته‎ ‎دولت‎ ‎بودجه‎ ‎ها‎ ‎را‎ ‎انقباضی‎ ‎بسته‎ ‎اما‎ ‎به‎ ‎آن‎ ‎انبساطی‎ ‎عمل‎ ‎کرده‎ ‎است‎ ‎وهیچ‎ ‎کس‎ ‎هم‎ ‎به‎ ‎آن‎ ‎اعتراض‎ ‎نکرده‎ ‎حتی‎ ‎مجلس‎ ‎هشتم‎ ‎که‎ ‎با‎ ‎شعار‎ ‎کنترل‎ ‎دولت‎ ‎در‎ ‎امور‎ ‎اقتصادی‎ ‎روی‎ ‎کار‎ ‎آمد‎ ‎تا‎ ‎به‎ ‎حال‎ ‎موفق‎ ‎نبوده‎ ‎است. می‎ ‎توان‎ ‎گفت‎ ‎مجلس‎ ‎هشتم‎ ‎در‎ ‎زمینه‎ ‎برقراری‎ ‎انضباط‎ ‎مالی‎ ‎هیچ‎ ‎گونه‎ ‎توفیقی‎ ‎نداشته‎ ‎است. ‏‎ ‎به‎ ‎همین‎ ‎دلیل‎ ‎است‎ ‎که‎ ‎دولت‎ ‎بدنه‎ ‎کارشناسی‎ ‎بودجه‎ ‎خودش‎ ‎را‎ ‎تعطیل‎ ‎کرده‎ ‎است. سال‎ ‎آینده‎ ‎آقای‎ ‎فرشاد‎ ‎مومنی‎ ‎قیمت‎ ‎نفت‎ ‎صادراتی‎ ‎ایران‎ ‎را‎ 55 ‎دلار‎ ‎پیش‎ ‎بینی‎ ‎کرده‎ ‎است. درواقع‎ ‎ایشان‎ ‎گفته‎ ‎ما‎ ‎درسال‎ ‎آینده‎ ‎با‎ 50 ‎میلیارد‎ ‎دلار‎ ‎فروش‎ ‎نفت‎ ‎کشور‎ ‎را‎ ‎اداره‎ ‎می‎ ‎کنیم. اگر‎ ‎فکر‎ ‎کنیم‎ ‎ما‎ 50 ‎میلیارد‎ ‎دلارنفت‎ ‎خواهیم‎ ‎فروخت، سی‎ ‎میلیارددلار‎ ‎هم‎ ‎درآمدهای‎ ‎غیرنفتی‎ ‎ومالیاتی‎ ‎خواهیم‎ ‎داشت. ‏آیا‎ ‎معنی‎ ‎این‎ ‎حرف‎ ‎این‎ ‎است‎ ‎که‎ ‎دولت‎ ‎درسال‎ ‎اینده‎ ‎می‎ ‎خواهد‎ 20 ‎میلیارد‎ ‎دلار‎ ‎از‎ ‎هزینه‎ ‎های‎ ‎خود‎ ‎کم‎ ‎کند؟‎ ‎درحالی‎ ‎که‎ ‎اگر‎ ‎بنابود‎ ‎که‎ 20 ‎میلیارد‎ ‎دلار‎ ‎کم‎ ‎کنند‎ ‎پس‎ ‎چرا‎ ‎امسال‎ 15 ‎میلیارد‎ ‎دلار‎ ‎کسری‎ ‎آوردند؟‎ ‎ولی‎ ‎قول‎ ‎می‎ ‎دهم‎ ‎مجلس‎ ‎مثل‎ ‎دو‎ ‎سال‎ ‎گذشته‎ ‎سوالی‎ ‎دراین‎ ‎زمینه‎ ‎نخواهد‎ ‎کرد، تصویب‎ ‎خواهد‎ ‎شد‎ ‎وطوری‎ ‎هم‎ ‎نخواهد‎ ‎شد. به‎ 55 ‎میلیارد‎ ‎دلار‎ ‎هم‎ ‎نرسیدند‎ ‎که‎ ‎نرسیدند. یا‎ ‎از‎ ‎مجلس‎ ‎مجوز‎ ‎می‎ ‎گیرند‎ ‎یا‎ ‎می‎ ‎روند‎ ‎یک‎ ‎رده‎ ‎بالاتر‎ ‎مساله‎ ‎شان‎ ‎را‎ ‎حل‎ ‎می‎ ‎کنند. ‏‎ ‎‎ ‎
‎‎از‎ ‎یک‎ ‎طرف‎ ‎کسری‎ ‎بودجه‎ ‎را‎ ‎شاهد‎ ‎هستیم‎ ‎واز‎ ‎طرف‎ ‎دیگری‎ ‎کاهش‎ ‎سرمایه‎ ‎گذاری‎ ‎خارجی‎ ‎در‎ ‎کشور. اگر‎ ‎این‎ ‎دوعامل‎ ‎را‎ ‎کنار‎ ‎هم‎ ‎بگذاریم‎ ‎چه‎ ‎تاثیری‎ ‎روی‎ ‎اقتصاد‎ ‎کشور‎ ‎شاهد‎ ‎خواهیم‎ ‎بود؟‎ ‎
‎ ‎رشد‎ ‎بیکاری‎ ‎وتورم. اگر‎ ‎هم‎ ‎بودجه‎ ‎عمرانی‎ ‎دولت‎ ‎کاهش‎ ‎پیدا‎ ‎کند‎ ‎هم‎ ‎سرمایه‎ ‎گذاری‎ ‎داخلی‎ ‎وخارجی‎ ‎معنی‎ ‎اش‎ ‎این‎ ‎است‎ ‎که‎ ‎نرخ‎ ‎تشکیل‎ ‎سرمایه‎ ‎ثابت‎ ‎درکشور‎ ‎کاهش‎ ‎پیدا‎ ‎می‎ ‎کند‎ ‎که‎ ‎شما‎ ‎به‎ ‎صورت‎ ‎خاموشی‎ ‎برق‎ ‎و‎ ‎کمبود‎ ‎گاز‎ ‎در‎ ‎تابستان‎ ‎می‎ ‎بینید. ‏برای‎ ‎اینکه‎ ‎این‎ ‎روند‎ ‎از‎ ‎الان‎ ‎شروع‎ ‎نشده‎ ‎بلکه‎ ‎از‎ ‎نیمه‎ ‎دوم‎ ‎سال‎ 84 ‎آغاز‎ ‎شده‎ ‎است. ‏‎ ‎نرخ‎ ‎رشد‎ ‎تشکیل‎ ‎سرمایه‎ ‎در‎ ‎ایران‎ ‎سال‎ ‎‎1380‎‏ ،‏‎14 ‎‏ درصد‎ ‎بوده‎ ‎است. سال‎ 1382‎، ‏‎12 ‎درصد‎ ‎بوده‎ ‎است‎ ‎و‎ ‎در‎ ‎سال‎ 85 ‎به‎ 3. 3 ‎درصد‎ ‎رسیده‎ ‎است. یعنی‎ ‎دقیقا‎ ‎از‎ ‎نیمه‎ ‎سال‎ 1384 ‎خورشیدی‎ ‎به‎ ‎این‎ ‎سو‎ ‎سرعت‎ ‎رشد‎ ‎سرمایه‎ ‎گذاری‎ ‎در‎ ‎ایران‎ ‎از‎ ‎سرعت‎ ‎رشد‎ ‎اقتصادی‎ ‎کمتر‎ ‎شده‎ ‎است. معنی‎ ‎اش‎ ‎این‎ ‎است‎ ‎که‎ ‎از‎ ‎سال‎ 1388 ‎بحران‎ ‎کمبود‎ ‎منابع‎ ‎وهمه‎ ‎زیرساخت‎ ‎ها‎ ‎مانند‎ ‎آب‎ ‎وبرق‎ ‎وتلفن‎ ‎ومخابرات‎ ‎در‎ ‎کشور‎ ‎فراگیر‎ ‎خواهد‎ ‎شد: هم‎ ‎نرخ‎ ‎رشد‎ ‎اقتصادی‎ ‎کشور‎ ‎پایین‎ ‎می‎ ‎اید‎ ‎هم‎ ‎نرخ‎ ‎تورم‎ ‎بالا‎ ‎می‎ ‎رود‎ ‎وهم‎ ‎بیکاری‎ ‎افزایش‎ ‎پیدا‎ ‎خواهد‎ ‎کرد. آقای‎ ‎جهرمی‎ ‎اساسا‎ ‎به‎ ‎همین‎ ‎دلیل‎ ‎هشدار‎ ‎می‎ ‎دهد‎ ‎که‎ ‎مراقب‎ ‎نرخ‎ ‎بیکاری‎ ‎باشید‎ ‎که‎ ‎دو‎ ‎رقمی‎ ‎شده‎ ‎است. یک‎ ‎دولت‎ ‎کلاسیک‎ ‎سه‎ ‎وظیفه‎ ‎اصلی‎ ‎دارد‎ ‎یعنی‎ ‎افزایش‎ ‎رشد‎ ‎اقتصادی‎ ‎وکاهش‎ ‎بیکاری‎ ‎و کاهش تورم‎ ‎که‎ ‎در‎ ‎هرسه‎ ‎این‎ ‎وظایف‎ ‎دولت‎ ‎آقای‎ ‎احمدی‎ ‎نژاد‎ ‎سال‎ ‎آینده‎ ‎شکست‎ ‎خواهد‎ ‎خورد. اساسا مهم‎ ‎هم‎ ‎نیست‎ ‎چه‎ ‎دولتی‎ ‎باشد‎ ‎چون‎ ‎هر‎ ‎دولتی‎ ‎باشد‎ ‎سال‎ ‎آینده‎ ‎را‎ ‎از‎ ‎دست‎ ‎خواهد‎ ‎داد. ‏‎ ‎‎ ‎
‎‎کسری‎ ‎بودجه، کاهش‎ ‎سرمایه‎ ‎گذاری‎ ‎وسیاست‎ ‎های‎ ‎اقتصادی‎ ‎دولت‎ ‎چه‎ ‎تاثیراتی‎ ‎را‎ ‎روی‎ ‎نرخ‎ ‎تورم‎ ‎در‎ ‎سال‎ ‎آینده‎ ‎خواهد‎ ‎گذاشت؟‎ ‎
‎ ‎فقط‎ ‎مساله‎ ‎کسری‎ ‎بودجه‎ ‎نیست. البته‎ ‎کسری‎ ‎بودجه‎ ‎در‎ ‎ایران‎ ‎عامل‎ ‎اصلی‎ ‎تورم‎ ‎درایران‎ ‎است. دولت‎ ‎یا‎ ‎از‎ ‎صندوق‎ ‎ذخیره‎ ‎ارزی‎ ‎برداشت‎ ‎می‎ ‎کند‎ ‎یا از‎ ‎بانک‎ ‎مرکزی‎ ‎استقراض‎ ‎می‎ ‎کند‎ ‎که‎ ‎هر‎ ‎دو‎ ‎اینها‎ ‎تورم‎ ‎زاست. علاوه‎ ‎براینها‎ ‎عامل‎ ‎دیگری‎ ‎که‎ ‎از‎ ‎سال‎ ‎دیگر‎ ‎به‎ ‎شدت‎ ‎تورم‎ ‎زا‎ ‎خواهد‎ ‎بود، کاهش‎ ‎واردات‎ ‎است‎ ‎که‎ ‎دامن‎ ‎گیر‎ ‎کشور‎ ‎خواهد‎ ‎شد. دولت‎ ‎در‎ ‎سه‎ ‎سال‎ ‎گذشته‎ ‎دولت‎ ‎بخش‎ ‎مهمی‎ ‎از‎ ‎تورم‎ ‎حتمی‎ ‎جامعه‎ ‎را‎ ‎از‎ ‎طریق‎ ‎افزایش‎ ‎واردات‎ ‎کنترل‎ ‎کرده‎ ‎بود. تداوم‎ ‎وضعیت‎ ‎نفعلی مجر‎ ‎به‎ ‎کسری‎ 20 ‎میلیارد‎ ‎دلاری‎ ‎تراز‎ ‎بازرگانی‎ ‎ایران‎ ‎می‎ ‎شود‎ ‎که‎ ‎به‎ ‎معنی‎ ‎کاهش‎ 20 ‎میلیاردی‎ ‎در‎ ‎واردات‎ ‎کشور‎ ‎است. خود‎ ‎آقای‎ ‎بهمنی ‏رییس بانک مرکزی ‏‎ ‎هم‎ ‎گفته‎ ‎اند‎ ‎که‎ ‎باید‎ ‎ترمز‎ ‎واردات‎ ‎کشور‎ ‎را‎ ‎بکشیم. کاهش‎ ‎واردات‎ ‎به‎ ‎منزله‎ ‎به‎ ‎کاهش‎ ‎عرضه‎ ‎کل‎ ‎است. ‏وقتی‎ ‎عرضه‎ ‎کل‎ ‎درمقابل‎ ‎ثبات‎ ‎تقاضا‎ ‎کاهش‎ ‎پیدا‎ ‎می‎ ‎کند‎ ‎معنی‎ ‎اش‎ ‎این‎ ‎است‎ ‎که‎ ‎شما‎ ‎به‎ ‎همان‎ ‎نسبت‎ ‎تورم‎ ‎خواهید‎ ‎داشت. یعنی‎ ‎هم‎ ‎دلار‎ ‎افزایش‎ ‎پیدامی‎ ‎کند‎ ‎هم‎ ‎نرخ‎ ‎تعرفه‎ ‎گمرکی‎ ‎بالا‎ ‎می‎ ‎رود‎ ‎وهم‎ ‎عرضه‎ ‎کل‎ ‎کم‎ ‎خواهد‎ ‎شد. نرخ‎ ‎تورم‎ ‎ما‎ ‎احتمالا‎ ‎از‎ ‎بهار‎ ‎آینده‎ ‎شتاب‎ ‎خواهد‎ ‎گرفت. ‏‎ ‎‎ ‎
‎‎نقش‎ ‎مجلس‎ ‎دراین‎ ‎میان‎ ‎برای‎ ‎قاعده‎ ‎مند‎ ‎کردن‎ ‎دولت‎ ‎چیست؟‎ ‎
‎ ‎مجلس‎ ‎تا‎ ‎به‎ ‎حال‎ ‎نتوانسته‎ ‎است‎ ‎وامیدواریم‎ ‎بتوانیم‎ ‎این‎ ‎کاررا‎ ‎انجام‎ ‎بدهد. اگر‎ ‎بحران‎ ‎اقتصادی‎ ‎درایران‎ ‎جدی‎ ‎تر‎ ‎بشود‎ ‎ومثل‎ ‎بحران‎ ‎اخیر‎ ‎بازار‎ ‎به‎ ‎بحران‎ ‎های‎ ‎اجتماعی‎ ‎هم‎ ‎سرایت‎ ‎پیدا‎ ‎کند‎ ‎منجر‎ ‎به‎ ‎تضعیف‎ ‎دولت‎ ‎خواهد‎ ‎شد. ‏‎ ‎دولت‎ ‎در‎ ‎ماه‎ ‎های‎ ‎اخیر‎ ‎خیلی‎ ‎تضعیف‎ ‎شده‎ ‎است. آن‎ ‎هم‎ ‎به‎ ‎خاطر‎ ‎شکستی‎ ‎که‎ ‎درسیاست‎ ‎های‎ ‎اجتماعی‎ ‎اقتصادی‎ ‎اش‎ ‎خورده‎ ‎است. اما‎ ‎تا‎ ‎به‎ ‎حال‎ ‎چشم‎ ‎اندازی‎ ‎از‎ ‎اینکه‎ ‎مجلس‎ ‎بخواهد‎ ‎نظارت‎ ‎جدی‎ ‎کند‎ ‎نداشته‎ ‎ایم. ضمن‎ ‎اینکه‎ ‎یادتان‎ ‎باشد‎ ‎مساله‎ ‎ای‎ ‎که‎ ‎الان‎ ‎پدید‎ ‎آمده‎ ‎در‎ ‎بحث‎ ‎طراز‎ ‎بازرگانی‎ ‎خارجی‎ ‎ایران،‎ ‎مساله‎ ‎ای‎ ‎نیست‎ ‎که‎ ‎بتوان‎ ‎در‎ ‎کوتاه‎ ‎مدت‎ ‎چاره‎ ‎اندیشی‎ ‎کرد. چاره‎ ‎اندیشی‎ ‎آن‎ ‎به‎ ‎سه‎ ‎‏- چهار‎ ‎سال‎ ‎وقت‎ ‎احتیاج‎ ‎دارد. این‎ ‎بحران‎ ‎اگر‎ ‎یک‎ ‎سال‎ ‎ادامه‎ ‎پیدا‎ ‎کند‎ ‎به‎ ‎معنی‎ 60 ‎میلیارد‎ ‎دلار‎ ‎کاهش‎ ‎درآمد‎ ‎های‎ ‎ارزی‎ ‎ایران‎ ‎خواهد‎ ‎بود. بنابراین‎ ‎هر‎ ‎ایرانی‎ ‎به‎ ‎صورت‎ ‎متوسط‎ 1000 ‎دلار‎ ‎فقط‎ ‎از‎ ‎دست‎ ‎خواهد‎ ‎داد‎ ‎که‎ ‎این‎ ‎از‎ ‎اثر‎ ‎کاهش‎ ‎رشد‎ ‎اقتصادی‎ ‎روی‎ ‎اقتصاد‎ ‎آمریکا‎ ‎بیشتر‎ ‎است. یعنی‎ ‎ایرانی‎ ‎ها‎ ‎بیشتر‎ ‎از‎ ‎آمریکایی‎ ‎ها‎ ‎از‎ ‎بحران‎ ‎اقتصادی‎ ‎آسیب‎ ‎می‎ ‎بینند. چون‎ 1000 ‎دلار‎ ‎تقریبا‎ ‎بیست‎ ‎درصد‎ ‎درآمد‎ ‎سرانه‎ ‎ایرانی‎ ‎هاست. اثرات‎ ‎این‎ ‎بحران‎ ‎روی‎ ‎اقتصاد‎ ‎ایران‎ ‎به‎ ‎نظر‎ ‎می‎ ‎رسد‎ ‎بیشتر‎ ‎از‎ ‎کشورهای‎ ‎دیگر‎ ‎باشد.‏‎ ‎
‎‎چرا؟‎ ‎
‎ ‎یکی‎ ‎به‎ ‎این‎ ‎دلیل‎ ‎که‎ ‎وابستگی‎ ‎ایران‎ ‎طی‎ ‎سالهای‎ ‎گذشته‎ ‎به‎ ‎واردات‎ ‎بیشتر‎ ‎شده‎ ‎است. ‏‎ ‎دوم‎ ‎اینکه‎ ‎حجم‎ ‎بزرگ‎ ‎تر‎ ‎ازآن‎ ‎شده‎ ‎که‎ ‎تصور‎ ‎می‎ ‎کردیم‎ ‎والان‎ ‎برای‎ ‎تامین‎ ‎نیازهای‎ ‎دولت، نیازمند‎ ‎فروش‎ ‎نفت‎ ‎بیشتری‎ ‎هستیم. ‏‎ ‎‎ ‎
‎‎با‎ ‎توجه‎ ‎به‎ ‎در‎ ‎پیش‎ ‎بودن‎ ‎انتخابات‎ ‎ریاست‎ ‎جمهوری‎ ‎احتمال‎ ‎کمی‎ ‎دارد‎ ‎که‎ ‎دولت‎ ‎بخواهد‎ ‎سیاست‎ ‎های‎ ‎انقباضی‎ ‎اقتصادی‎ ‎درپیش‎ ‎بگیرد. درچنین‎ ‎شرایطی‎ ‎چشم‎ ‎انداز‎ ‎اقتصادی‎ ‎سال‎ ‎آینده‎ ‎چگونه‎ ‎است؟‎ ‎
‎ ‎هفته‎ ‎گذشته‎ ‎آقای‎ ‎احمدی‎ ‎نژاد‎ ‎در‎ ‎مصاحبه‎ ‎تلویزیونی‎ ‎شان‎ ‎تلویحا‎ ‎گفتند‎ ‎تا‎ ‎دو‎ ‎سال‎ ‎بدون‎ ‎یک‎ ‎دلار‎ ‎درآمد‎ ‎ارزی‎ ‎هم‎ ‎می‎ ‎توانند‎ ‎کشور‎ ‎را‎ ‎اداره‎ ‎کنند. به‎ ‎نظرمن‎ ‎راهی‎ ‎که‎ ‎درپیش‎ ‎گرفته‎ ‎خواهد‎ ‎شد‎ ‎برداشت‎ ‎از‎ ‎صندوق‎ ‎ذخیره‎ ‎ارزی‎ ‎خواهد‎ ‎بود. اگر‎ ‎این‎ ‎اتفاق‎ ‎بیفتد‎ ‎وما‎ ‎برداشت‎ ‎از‎ ‎ذخایر‎ ‎ارزی‎ ‎استراتژیکمان‎ ‎را‎ ‎شروع‎ ‎کنیم‎ ‎ودرصورتی‎ ‎که‎ ‎این‎ ‎بحران‎ ‎بیش‎ ‎از‎ ‎دوسال‎ ‎طول‎ ‎بکشد‎ ‎ایران‎ ‎به‎ ‎ورشکستی‎ ‎کامل‎ ‎دچار‎ ‎خواهد‎ ‎شد. چون‎ ‎من‎ ‎چشم‎ ‎اندازی‎ ‎از‎ ‎اینکه‎ ‎دولت‎ ‎بخواهد‎ ‎انضباط‎ ‎بیشتری‎ ‎در‎ ‎سیاست‎ ‎های‎ ‎مالی‎ ‎اش‎ ‎اعمال‎ ‎کند‎ ‎نمی‎ ‎بینم‎ ‎به‎ ‎همین‎ ‎خاطر‎ ‎من‎ ‎نگران‎ ‎ورشکستی‎ ‎مالی‎ ‎دولت‎ ‎هستم. ‏


موفقیت هسته ای و سقوط اقتصادی

ارسال  شده توسط  فرزاد 1 در 87/8/7 10:40 صبح

موفقیت هسته ای و سقوط اقتصادی

نگاه شرق الاوسط به اوضاع داخلی ایران -

‏‏هدا الحسینی

اعتقاد بر این است که انتخابات ریاست جمهوری آمریکا احتمالاً بر صحنه سیاسی ایران و حتی نتیجه انتخابات ریاست ‏جمهوری این کشور که قرار است خردادماه آینده برگزارشود، تأثیر خواهد گذاشت. ‏

اگر جان مک کین نامزد ریاست جمهوری از حزب جمهوری خواه برنده شود، در اینصورت محمود احمدی نژاد- رئیس ‏جمهور فعلی ایران- نیز مجدداً انتخاب خواهد شد. درحالی که اگر انتخابات آمریکا با پیروزی باراک اوباما نامزد حزب ‏دموکرات همراه شود، این احتمال وجود دارد که یک محافظه کار یا بهتر است بگوئیم یک محافظه کار میانه رو در ‏ایران برنده شود.‏

به هرحال همه نامزدها در ایران محافظه کار محسوب می شوند. بیشترین شانس هم از آن محمد باقر قالیباف شهردار ‏فعلی تهران خواهد بود که خود را به عنوان یک نامزد ویژه و قادر به اصلاح اقتصاد در جهت منافع مردم ایران معرفی ‏کرده است. در این میان، محمد علی نجفی نیز حضور دارد که وزیر آموزش و پرورش دوره هاشمی رفسنجانی و رئیس ‏سازمان برنامه ریزی دوره محمد خاتمی بوده است. ‏

دکتر محمدرضا عارف که در مقام معاون ریاست جمهور در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی حضور داشت، خود ‏را آماده نامزدی کرده و نام محمد نهاوندیان رئیس اتاق بازرگانی، صنایع و معادن ایران نیز کم و بیش در این میان ‏شنیده می شود. ‏

اغلب کسانی که در غرب اوضاع ایران را زیر نظر دارند، از درک رویدادهائی که در آن کشور رخ می دهد، بازمانده ‏اند. بیشتر از همه اینکه نمی دانند چه کسی واقعاً بر ایران حکومت می کنند. تصمیم نهائی در دستان آیت الله علی خامنه ‏ای رهبر عالی ایران است و ایران امروزی، کاملاً با ایران ده سال پیش که شاهد حضور دو قدرت مختلف (دستگاه ‏اطلاعاتی کشور و سپاه پاسداران انقلاب) بود، تفاوت دارد. از نظر سیاسی هم، اوضاع تمایل بیشتری به سوی محافظه ‏کاران پیدا کرده است، با اینحال، شعار جمهوری اسلامی ایران همچنان پابرجاست: «مرگ بر آمریکا، مرگ بر ‏اسرائیل».‏

حسین عسکری استاد دانشگاه جورج تاون واشنگتن که چند کتاب هم درباره خاورمیانه، نفت و اقتصاد نوشته است، می ‏گوید این شعارها برای جلب افکار عمومی است: «همانطور که آمریکا افکار عمومی خودش را دارد، مثلاً برخی ‏مخالفان اوباما می گویند او مسلمان است، مقامات ایران هم افکار عمومی خودشان را دارند.» در هر صورت، این ‏شعارها جلوی دست و پای این کشور را نگرفته است زیرا ایران مایل است بخشی از جامعه جهانی باشد. ‏

به همین دلیل، «اگر اوباما به عنوان رئیس جمهور بعدی آمریکا انتخاب شود، نفر بعدی در ایران احمدی نژاد نخواهد ‏بود.» زیرا احمدی نژاد به انتقاد منفی از دنیا می پردازد، بنابراین (با حضور نفر دیگر)، ایران می تواند در پی شروعی ‏تازه باشد. «اما اگر جان مک کین به عنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب شود، در اینصورت احمدی نژاد بهترین گزینه ‏برای رویاروئی با آمریکا است، و احتمالاً جنگ ایدئولوژی ادامه پیدا می کند، زیرا مک کین در نقطه متضاد اوباما ‏است. او به پیش شرط های بیشتر اعتقاد دارد.» حسین عسکری پیش بینی می کند جمهوری اسلامی هیچ شرطی را قبول ‏نمی کند زیرا «آنچه این کشور را از بقیه دنیا- حتی روسیه و چین- متمایز می کند، این است که دربرابر آمریکا کوتاه ‏نمی آید، بنابراین اگر طرز فکر آنها این است، چطور به آمریکا اجازه تعیین پیش شرط خواهند داد؟ این اتفاق نخواهد ‏افتاد. یک جنگ ایدئولوژیک به جریان می افتد و پیشرفتی درکار نخواهد بود.» ‏

شاید بحران مالی آمریکا، شانس موفقیت مک کین نامزدجمهوری خواهان برای برنده شدن در انتخابات را کم کرده و به ‏این ترتیب، باراک اوباما را به گزینه مناسب تری تبدیل کرده باشد.‏

بحران مالی ابتدا خود را در قالب رکود اقتصادی در آمریکا به نمایش گذاشت و سپس به تمام دنیا سرایت کرد. در عین ‏حال، تعدادی از مسؤولان جمهوری اسلامی از جمله محمد احمدی نژاد و محمد خاتمی، این بحران را اراده خداوند ‏قلمداد کرده و اعتقاد دارند خدا از ایران در برابر آسیب ها محافظت می کند. ‏

ولی آیا می توان ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد را یک موفقیت ارزیابی کرد؟ او دنیا را به چالش کشید، با آمریکا ‏سرشاخ شد و ایران به توسعه برنامه تسلیحات هسته ای ادامه داد. بااینحال، دموکرات ها خواهان گفتگو با ایران هستند. ‏با درنظر گرفتن تعصب ایرانی ها، آیا این مسأله اهمیت بیشتری نسبت به ناتوانی اقتصادی دارد و بر حکومت احمدی ‏نژاد سایه افکنده است؟

عسکری قبول دارد که اکثر ایرانی ها این را حق کشورشان می دانند که تحت معاهده منع تکثیر جنگ افزار هسته ای به ‏غنی سازی اورانیوم ادامه دهند. ایرانی ها نمی خواهند هیچکس آنها را به کار بر روی تولید بمب هسته ای متهم کند، ‏زیرا «هیچکس از قطار اندیشه رژیم ایران آگاهی ندارد.»‏

شاید خیلی از ایرانی ها درباره طیفی از مسائل سیاسی با احمدی نژاد موافق نباشند، اما درباره مسأله هسته ای با او هم ‏نظر هستند. آنها رئیس جمهور خود را در به راه انداختن بازی فکری با رسانه های غرب موفق به شمار می آورند و ‏اعتقاد دارند ایران عقب نشینی نمی کند. عسکری گفت: «این قسمت موفقیت آمیز ماجراست، اما اگر شما به ایران ‏بروید، می بینید نگرانی اکثر ایرانی ها از وضعیت اقتصادی است. از نظر آنها، کشورشان در زمینه اقتصادی موفق ‏نبوده است.»‏

ده سال است که نرخ تورم بین 20 تا 25 درصد در نوسان کرده و نرخ بیکاری از 15% فراتر رفته است. همه می ‏دانند که بهای نفت ظرف شش سال گذشته خیلی بالا رفته و می بایست در یک کشور تولید کننده نفت موجب موفقیت ‏اقتصادی شود. با اینحال، ایران در این زمینه شکست خورده است. ‏

اما چرا؟ عسکری پاسخ می دهد: «می توان اینطور نتیجه گیری کرد: ایران پول زیادی چاپ کرد و این سبب بروز ‏تورم شد. از دیدگاه دیگر، واحد پول ایران برای مدت ده سال دربرابر دلار آمریکا ثابت نگه داشته شد تا با بازار سیاه ‏مبارزه شود و این خود افزایش توم را بدنبال داشت. تورم، ارزش واحد پول کشور را از بین می برد اما ایران اصرار ‏در ثابت نگاه داشتن آن در برابر دلار داشت، چه اتفاقی افتاد؟ تورم روز به روز در حال افزایش است و بهای املاک ‏چنان بالا رفت که بهای یک قطعه زمین مناسب در نقطه خوب به حدود 40 میلیون دلار رسیده است.»‏

‏«همزمان با بالا رفتن نرخ تورم، مردم چه کار کردند؟ آنها در بخش مسکن شانس خود را امتحان کردند و هر چه پول ‏ریالی داشتند به دلار آمریکا تبدیل کردند و از کشور خارج شدند. چرا؟ زیرا دولت نرخ تبدیل ارز را ثابت نگه داشت.»‏

به گفته آقای عسکری ظرف شش سال گذشته حدود 250 میلیارد دلار از ایران خارج شده است. دولت ایران از درآمد ‏نفت برای حمایت از واحد پول ایران استفاده کرد و «همین دلیل خارج کردن دلار از کشور بود زیرا هیچ پولداری نمی ‏خواهد در ایران سرمایه گذاری کند.»‏

به همین دلیل، این گفته دولت ایران که می گوید نظام غرب در حال فروپاشی است اما ایران در حاشیه امنیت است، ‏اشتباه است. عسکری گفت: «اگر به ایران نگاه کنیم، کاملاً به صادرات نفت وابسته است. از آنجا که غرب درحال تحمل ‏فشار است، تقاضا برای نفت درحال کاهش است و ایران نمی تواند نیروهای مژثر بر عرضه و تقاضا را تغییر دهد. ‏درحالیکه بهای نفت در حال سقوط است، درآمدهای ایران نیز به سراشیبی افتاده است.» ‏

اگر بهای نفت دو سال پائین بماند، بر روی ایران تأثیر خواهد گذاشت زیرا یک کشور صادر کننده مانند عربستان ‏سعودی، می تواند درصورت لزوم وام دریافت کند، اما ایران به دلیل تحریم های اقتصادی قادر به انجام این کار نیست.‏
عسکری تصور می کند ایران درحال وفق دادن خود با بهای فعلی نفت است و درصورت متوقف نمودن یارانه بر مواد ‏غذائی، دچار مشکل داخلی خواهد شد و یا اینکه از عهده پشتیبانی از واحد پولی ریال برنخواهد آمد. «ایران یک اشتباه ‏کرده است؛ نمی بایست نرخ مبادله ارز را ثابت نگه می داست.» ‏

چه اتفاقی برای طرح های ایران خواهد افتد؟ عسکری گفت: «اگر تاریخ را مرور کنیم، هیچ کشور با ضعف اقتصادی ‏نتوانسته موقعیت خود را در خارج از مرزهایش تثبیت کند. با نگاه به دوره های اخیر، می بینیم کشورهای اوپک سعی ‏در مهار افزایش بهای نفت کردند تا باعث تصعیف ایران شوند. اگر بهای نفت کاهش یابد، بر نفوذ ایران در منطقه خلیج ‏فارس تأثیر خواهد گذاشت.»‏

اما این در برنامه غنی سازی ایران خللی ایجاد نمی کند زیرا برنامه پر هزینه ای نیست. مشکلات اقتصادی ایران لزوماً ‏به تغییر ایران منجر نمی شوند، در عوض، تندروها قدرت خواهند گرفت.‏

ممکن است عده ای در واشنگتن باشند که خود را آماده کنار آمدن با ایران هسته ای می کنند، خصوصاً حال که توانسته ‏اند با پاکستان هسته ای- آن هم با ثبات کمتر نسبت به ایران- کنار بیایند.‏

هفته آینده چیزهای بیشتری درباره نامزدهای انتخاباتی ایران معلوم خواهد شد. یکی از این نامزدها درصورت پیروزی ‏اوباما، پیروز انتخابات ایران خواهد شد. درحالیکه انتخاب مجدد احمدی نژاد در گرو پیروزی مک کین خواهد بود.‏

منبع: شرق الاوسط- 25 اکتبر ‏


<      1   2   3   4   5      >