دوست عزیز و "سال بالای قدیم"، جناب نصیرخان، مسئله ضیافت های معمارانه و دیدگاه من در این زمینه را به خوبی به چالش کشیده که پیشنهاد می کنم حتما مطالعه بفرمایید: اینجا.
فرصت خوبی است تا پیش از آغاز ضیافت پنجم، این فضای جدید، به خوبی تحلیل و بررسی شود. و اما شاید لازم است به ذکر:
1. من در "یک مشت بچه معمار" نمی نوشتم! سوال اول: من کجا گفته ام که در "یک مشت بچه معمار" می نوشتم!؟
2. پیشنهاد "ضیافت معمارانه"، پیشنهاد خوبی بوده و هست. اما روند درستی را دنبال نمی کند. این دو مسئله با هم مرتبط هستند؛ اما متناقض نیستند.
3. چرایی "ضیافت های معمارانه" هم با اینکه "ضیافت معمارانه" پیشنهاد خوبی بوده و هست، هیچ تناقضی ندارد. در طرح مسئله وجود و یا عدم وجود "اهداف" و "منافع" در "ضیافت های معمارانه"، دیدگاه من، نافی نبوده، بلکه یاداور لزوم تجدید نظر در ساختار این پروژه است.
4. شاید ارائه یک مثال برای روشن شدن موارد 2 و 3 مفید باشد:
پیشنهاد: خودکفایی در تولید
اهداف خوب: کاهش وابستگی به کشورهای بیگانه، جلوگیری از خروج بی رویه ارز، ایجاد بازار رقابتی برای محصولات داخلی، افزایش کیفیت محصولات داخلی، کاهش قیمت محصولات داخلی
اهداف بد: رفتن پول به جیب یک عده
برنامه: بستن مرزهای کشور، ارائه تسهیلات به تولیدکنندگان داخلی
روند: روند فعلی اصلا رضایت بخش نیست. دقیقا در جهت عکس اهداف خوب داریم حرکت می کنیم.
پس علیرغم پیشنهاد خوب، به دلیل وجود اهداف بد در پشت اهداف خوب، برنامه ناقص و نسبتا غلط و روند نادرست، ما داریم به بیراهه می رویم.
5. من هیچ دوره ای از "ضیافت معمارانه" را به دوره ای دیگر ترجیح نداده ام. برایم سوال است که چگونه از مطالب من، اینطور برداشت شده که من میان دوره های مختلف میزبانی، به مقایسه میان آنها پرداخته ام!؟
6. من اگر خودم را از این جریان جدا احساس می کردم، هیچگاه در این مورد دست به نگارش نمی زدم. فکر می کنم "این" گواهی است بر همراهی من با "ضیافت معمارانه" و نه ضمایر فعلی. هرچند اگر کسی با این لحن من آزرده شده، بایستی پوزش طلبید.
7. من مثل دوستان آنچنان قدرت پردازش ذهن در عینیت بخشی به پدیده "ضیافت" و اطعمه و اشربه اش، آن هم در معماری ندارم. اما خوب می دانم که هیچ گاه با شلوارک (!) به مهمانی نمی روم.
بازهم برایم سوال است که در کجای مطلب، پایم را روی فواره خلاقیت و تنوع گذاشته ام تا مبادا فوران نکند! کوتاهی، مستند نویسی، ایجاز، جامعیت و مانعیت، اینها مواردی هستند که من به آنها اشاره کرده ام و البته زاده ذهن من نیستند. بلکه منتج از سه خصوصیت نوشته های "ضیافت معمارانه" هستند:
-از ابتدایی ترین آیین نگارش در دوره فعلی، ایجاز است.
- واضح است وقتی در حوزه تخصصی می نویسیم، مستند نویسی، جامعیت و مانعیت لازمه نوشته ما هستند.
- اگر با وبلاگ نویسی آشنا باشیم، به خوبی می دانیم که کوتاهی متون، بر اهمیت کار و جذب مخاطب می افزاید.
در کنار این موارد، همه مان را دعوت می کنم به استانداردگرایی (نه در حدود افراطی)، هنجار پذیری (نه آنچنان که به خلاقیت ضربه وارد کند) و حرفه ای گری (به نحوی که به ما و آثار ما عیار بخشد).
8. مرتضی میرغلامی پرسیده که اگر وبلاگ با کتاب، وبسایت، مجله، ... متفاوت است، پس چطور نمی توان در آن شعرگونه نوشت یا قصه گفت؟
و اما پاسخ:
- هردو هم عقیده هستیم که وبلاگ تخصصی با (مثلا) یک وبلاگ خانوادگی خیلی فرق می کند. می توانیم اینجا و اینجا را مقایسه کنیم با هم.
- من پست " بازخوانی یک کلیپ –هتروتوپیا" از وبلاگ ایرانشهر را بسیار دوست دارم: از یک کلیپ کوچه بازاری به خوبی برای بیان یک مفهوم پیچیده ذهنی استفاده شده است؛ یعنی همه چیز در وبلاگ ایرانشهر، در خدمت معماری؛ آن هم به صورت جدی (و نه خشک).
- از قضا مرتضی میرغلامی حرف های بسیار خوبی در زمینه غیر معماری دارد. اما آنها را در وبلاگ معماری نمی نویسد: اینجا. با آنکه شخصا معتقد به "میانگستره نویسی" در وبلاگ هستم (البته نه در یک ضیافت "معمارانه")، اما برایم سوال است که چرا در ایرانشهر، قصه نوشته نمی شود.
بنابراین فکر می کنم که میرغلامی عزیز، جواب سوالش را خود در آستین دارد؛ چرا خود، "غیر معماری" را در "غیرمعماری" می نویسد.
9. بازهم تکرار: رعایت زیبایی در ادبیات نوشته، امری غیر قابل چشم پوشی است؛ اما هدف نیست.
10. الان که مشغول نگارش بند هشتم هستم، بیش از ده بار است که "ضیافت های معمارانه یا شب های شعر با شکم پر!!!" را خوانده ام تا مچ خودم را تناقض گویی ها بگیرم!