از زبانهای ایرانی کهن با دو زبان فارسی باستان و اوستایی به وسیله مدارک و کتب آشنایی داریم:
فارسی باستان: این زبان که فرس قدیم و فرس هخامنشی نیز خوانده شده، زبان رسمی آریاییان در دور? هخامنشیان بود، و با سنسکریت و اوستایی ارتباط نزدیکی دارد. مهمترین مدارکی که از زبان فارسی باستان در دست است، کتیبه های شاهنشاهان هخامنشی است که قدیم ترین آنها متعلق به «اریارمنه» پدر جد داریوش بزرگ ( حدود 610 ـ 580 قبل از میلاد، یعنی دوهزارو ششصد و هفده سال قبل از امروز) و جدید ترین آنها از ارد شیر سوم ( 358 ـ 338 ق. م. ) است. مهمترین و بزرگترین اثر از زبان فارسی باستان کتیبه غستان (بیستون) است که بامر داریوش بر سخره بیستون (سرراه همدان بکرمانشاه) بنا کرده است. این کتیبه ها به خط میخی نوشته شده و از مجموع آنها قریب 500 لغت به زبان فارسی باستان استخراج می شود.
زبان اوستائی: زبان یکی از نواحی شرقی ایران بوده است، ولی به درستی معلوم نیست کدام ناحیه، و نیز روشن نیست که این زبان در چه زمان از رواج یافته است. تنها اثری که از این زبان در دست است اوستا کتاب مقدس زرتشتیان است. سروده های خود زرتشت گاثاها که کهن ترین قسمت اوستاست حاکی از لهج? قدیمی تری از این زبان است. دور ترین زمانی که برای پیدایش زرتشت میتوان قرار داد قرن ششم قبل از میلاد است. بنابراین زبان گاثاها تازه تر ازاین زمان نیست ولی میتواند بسیار قدیمتر باشد.
اوستا به خطی نوشته شده که به خط اوستائی مشهور است و ظاهراً به اواخر دور? ساسانی در حدود قرن ششم میلادی برمی گردد. به همین منظور از روی خط پهلوی اختراع گردیده و به خلاف خط پهلوی خطی روشن و ساده و وافی به مقصود است.
اوستا، کتاب دینی - تاریخی زرتشتیان در یک زمان نوشته نشده‚ بلکه چنانکه از چگونگی زبان و مضمون قسمتهای مختلفش پیداست در دورههای مختلف انشاء گردیده است. کتاب اوستا به مرور زمان توسط موبدان مختلف گردآوری و تهیه شده است و مرجع اصلی دینی زرتشتیان گاتها است.
از زبانهای کهن دیگر اثر مستقلی هنوز به دست نیفتاده، ولی از وجود بعضی از آنها به وسیله کلماتی که در زبانهای دیگر به جا مانده و یا ذکری که مورخان کرده اند و یا به وسیله صورت میانه این زبانها، آگاهیم.
از این جمله یکی زبان مادی کهن ایران است که زبان شاهان سلسله ماد و مردم مغرب و مرکز ایران بوده است. در کتیبه های شاهان آشور از مردم ماد نام برده شده. کلماتی از این زبان در زبانهای یونانی و لاتینی باقی مانده، ولی منبع عمد? اطلاع ما از این زبان، کلمات و عباراتی است که درکتیبه های شاهان هخامنشی که جانشین شاهان مادی بودند به جای مانده است.
دیگر زبانهای سغدی و خوارزمی و سکائی و پارتی است که از صورت میانه آنها مدارک کتبی در دست است و همه به نواحی شرقی فلات ایران تعلق دارند. در کتیبه های داریوش بزرگ نام شهرهایی که این زبانها در آنهارایج بوده یاد شده: سغد، خوارزم، سکا و پارت. همچنین از شهرهای دیگری چون هرات و رخج و بلخ نام برده شده که زبان جداگانه داشته اند. در مآخذ دیگر نیز به نام زبانهای بلخی و رخجی و هروی و مروزی و سگزی و کرمانی برمیخوریم که به تدریج از میان رفته اند.
زبانهای ایرانی کهن با زبانهای کهن هندوستان به خصوص زبانی که درسرودهای ودا، که قدیمی ترین اثر زبانهای آریائی است، به کاررفته نزدیکی و شباهت بسیار دارند. غالب افعال و پیشوندها و پسوندها و لغات اصولا یکی است. اما افعال و کلماتی نیز هست که مخصوص یکی از دو دسته است، مانند گفتن و سال و برف که تنها درزبانهای ایرانی دیده می شود. برای دریافتن شباهت اساسی این زبانها میتوان به ده عدد اول زبان سانسکریت و اوستائی توجه نمود:
در اصوات و قواعد صرفی نیز اصولا زبانهای کهن هند و ایرانی مشترک اند‚ولی چنانکه از مقایسه ده عدد اول نیز برمیآید بعض تفاوتهای اصلی دراصوات میان دو زبان وجود دارد که میتوان آنها را به عنوان میزان تشخیص به کار برد.
زبان ایرانی میانه
زبانهای میانه، فاصل بین زبانهای کهن و زبانهای کنونی ایران اند. دشوار است بگوئیم زبانهای میانه از چه تاریخی آغاز میشود. اگر در نظربیاوریم که سیر و تحول زبان از صورتی به صورتی دیگر تدریجی است، این نکته نیز به دست میآید که تصور حد قاطعی میان زبانهای کهن و میانه و کنونی همیشه ممکن نیست.
میزان تشخیص زبانهای میانه اصولاً یکی تفاوت آنها نسبت به صورت قدیمی تراین زبانها عموماً ساده تر بودن، و دیگر متروک بودن آنهاست. اما ممکن است بعضی از زبانهای رایج در تحول محافظه کارتر از بعضی زبانهای متروک باشند. چنانکه پشتو و آسی از پارتی و فارسی میانه محافظه کارترند.
از کتیبه های شاهان اخیر هخامنشی می توان دریافت که زبان فارسی باستان از همان ایام رو به سادگی میرفته و اشتباهات دستوری این کتیبه ها ظاهراً حاکی از این است که رعایت این قواعد از رواج افتاده بوده است. بنابراین می توان مقدم? ظهور فارسی میانه را به اواخر دور? هخامنشی منسوب داشت یعنی حدود قرن چهارم پیش از میلاد.
اطلاع ما از زبانهای ایرانی میانه با کشفیاتی که از اوایل این قرن در آسیای مرکزی و چین حاصل شد افزوده گردید و چند زبان میانه که قبلا ازآنها آگاه نبودیم به دست آمد. فعلاً از زبانهای میانه، فارسی میان? پهلوی، زبان ساسانیان و زبان پارتی زبان اشکانیان و زبان سغدی و زبان سکائی ختنی و زبان خوارزمی شناخته شده است. قطعات کوچکی نیز به خطی مشتق از خط یونانی به دست افتاده که ظاهراً هپتالی و از زبانهای ایرانی است. از این گذشته بسیاری از کلمات از زبانهای پهلوی و پارتی که در دوره های ساسانی و اشکانی وارد زبان ارمنی شده از مآخذ عمده برای تحقیق زبانهای میانه ایران به شمار میرود.
زبانهای ایرانی را معمولا میتوان برحسب شباهت صوتی و دستوری و لغوی آنها به دو دسته عمده تقسیم کرد: دسته غربی و دسته شرقی.
زبانهای فارسی باستان و مادی و فارسی میانه پهلوی و پارتی و فارسی کنونی به دسته غربی تعلق دارند. زبانهای سغدی و سکائی و خوارزمی و آسی اوستی به دسته شرقی متعلق اند. زبان اوستائی از جهاتی به زبانهای دسته غربی و از جهاتی به زبانهای دسته شرقی شبیه است‚ ازاینرو منسوب داشتن آن به یکی از این دو دسته آسان نیست. از لحاظ موطن از زبانهای شرق ایران است.
این تقسیم بندی در زبانها و لهجه های امروزی ایران نیز صادق است، چنانکه پارسی و کردی و لری و بلوچی و لهجه های سواحل جنوبی خزر و لهجه های مرکزی و جنوبی ایران همه به دست? غربی تعلق دارند ولی پشتو زبان محلی افغانستان و یغنوبی بازمانده سغدی و لهجه های ایرانی فلات پامیر و آسی که مردم آن از مشرق به قفقاز کوچیده اند به دسته شرقی متعلق اند. لهجههای کافری افغانستان دنباله زبانی هستند که شاید حد فاصل میان زبانهای هندی و ایرانی بوده است‚ و از این جهت با هر دو دسته وجوه مشترکی دارد.
به طور کلی میتوان گفت که در زبانهای میانه، دستور زبان ساده تر شده و تصریف اسامی و صفات و ضمائر اگر از میان نرفته مختصر گردیده و دستگاه مفصل افعال با وجوه و حالات و زمانهای متعدد به سادگی گرائیده و به کار بردن حروف اضافه برای تعیین حالات مختلف اسم بیش از زبانهای کهن معمول گردیده و افعال مرکب رواج بیشتر یافته اند.
در زبانهای میانه دسته غربی تطور به سوی سادگی بیشتر پیش رفته است. درپهلوی و پارتی عملاً اسامی صرف نمیشوند، تثنیه از میان رفته است، تشخیص مذکر و مونث و خنثی نیز عملاً ناپدید شده در کتیبه های پهلوی بعضی اسامیبه y ختم میشوند که در پهلوی کتابی به صورت w درآمده است.
در این دو زبان از ماده های اصلی فعل ماده مضارع که فعل امر و فعل التزامی نیز از آن ساخته میشود باقی مانده، ماضی و مشتقات آن، چنانکه در فارسی دری و غالب لهجه های کنونی ایران معمول است، از صفت مفعولی ساخته میشود، و این یکی از ممیزات مهم این زبان هاست. برای ادای معنی من گفتم در حقیقت عبارت گفته من با ضمیر ملکی به کار میرود.
این طرز بنا کردن فعل ماضی یکی از موجباتی است که در نتیج? آن در غالب لهجه های غربی ایران، و از جمله فارسی، ضمایر و صیغه های حالت اضافه اهمیت و تسلط یافته و غالباً ضمایر فاعلی و سایر ضمایر را به کلی از صحنه زبان رانده است. در فارسی، من، اصولا ضمیر ملکی است که از منا در فارسی باستان گرفته شده است. ضمیر فاعلی در فارسی باستان برای متکلم آدم است که درفارسی اثری از آن به جا نمانده‚ ولی در لهجه های شرقی ایران عموما و دربعضی لهجه های غربی مانند پارتی و خلخالی و تاتی اثر آن به جاست.
در مورد افعال لازم، صفت مفعولی با فعل معین، یعنی با زمان حاضر فعل ,ha = بودن، برای ساختن ماضی به کار میرود. در سوم شخص صفت مفعولی به تنهائی کار فعل را انجام میدهد. در پارتی سوم شخص جمع گاه با فعل معین و گاه بدون آن به کار می رود.
زبانهای دسته شرقی یعنی سغدی و سکائی ختنی و خوارزمی و آسی و پشتو و عده ای از لهجه های فلات پامیر در لغات و تغییرات صوتی و قواعد دستوری مشترکاتی دارند که آنها را از دسته غربی متمایز می سازد. از حیث مشترکات دستوری می توان فقدان کسره اضافه یا نظیر آن را در زبانهای شرقی ذکر کرد. هم چنین در ساختمان افعال میتوان مشترکاتی یافت، چنانکه در سغدی و خوارزمی صیغ? ماضی را می توان از ماده مضارع بنا کرد، به خلاف فارسی و پارتی که ماضی را همیشه از صفت مفعولی میگیرد و نیز این دو زبان کلمه کام را برای بنای فعل آینده و به عنوان معین فعل به کار می برند.
زبان پارتی : زبان پارتی زبان قوم پارت از اقوام شمال شرقی ایران است و زبانی است که از جمله معمول اشکانیان بوده است. از این زبان دو دسته آثار موجود است: یکی آثاری که به خط پارتی، که خطی مقتبس از خط آرامی است، نوشته شده و دیگر آثار مانوی است که به خط مانوی، که مقتبس از خطسریانی است، ضبط گردیده است.
قسمت عمد? نوع اول، کتیبه های شاهان متقدم ساسانی است که علاوه بر زبان فارسی میانه به زبان پارتی و نیز به یونانی نوشته شده است. قدیمی ترین این نوع آثار، اسنادی است که در اورامان کردستان که به مهد ایران کهن مشهور است به دست آمده کتیبه کالجنگال نزدیک بیرجند به احتمال قوی متعلق به دوره ساسانی است. ازمهمترین این آثار روایت پارتی کتیبه شاپور اول بر دیوار کعبه زرتشت نقش رستم و کتیبه نرسی در پایکولی کردستان و کتیبه شاپور اول در حاجی آباد فارس است.
در این کتیبه ها مانند کتیبه های پهلوی عد? زیادی هزوارش آرامی به کاررفته که عموما با هزوارشهای پهلوی متفاوت است.
اسناد سفالی که در اکتشافات اخیر نسا، شهر قدیمی پارت که محتملاً مقبره شاهان اشکانی در آن قرار داشته، به دست آمده، به خط آرامی نزدیک به خط نسخه اورامان است. هنوز کاملاً مسلم نیست که زبان این اسناد پارتی است یا آرامی. اگر چنانکه محتمل است پارتی باشد می توان این اسناد را که متعلق به قرن اول پیش از میلاد است قدیمی ترین سند زبان پارتی شمرد.
آثار مانوی پارتی از جمله آثاری است که در اکتشافات اخیر آسیای مرکزی تورفان به دست آمد. این آثار همه به خطی که معمول مانویان بوده و مقتبس از سریانی است نوشته شده و به خلاف خط پارتی هزوارش ندارد و نیز به خلاف خط کتیبه ها که صورت تاریخی دارد، یعنی تلفظ قدیمی تری از تلفظ زمان تحریر را می نمایاند، حاکی از تلفظ زمان تحریر است. این آثار را میتوان دو قسمت کرد: یکی آنهایی که در قرن سوم و چهارم میلادی نوشته شده و زبان پارتی اصیل است، دیگر آثاری که از قرن ششم به بعد نوشته شده و محتملاً پس از متروک شدن زبان پارتی برای رعایت سنت مذهبی به وجود آمده هنوز اثری که قطعا بتوان به فاصله میان قرن چهارم و ششم منسوب دانست به دست نیامده است.
نسخی که از آثار مانوی به دست آمده عموماً متأخر از تاریخ تالیف و متعلق به قرن هشتم و نهم میلادی است. در خط مانوی حرکات به صورت ناقص ادا نموده شده است.
گذشته از آثاری که یاد شد، کلمات پارتی که در زبان ارمنی باقیمانده به خصوص از این جهت که با حرکات ضبط شده برای تحقیق این زبان اهمیت بسیار دارد. اگر آثار نسا را پارتی به شماریم، و همچنین با توجه به سند اورامان و پدیدآمدن خط پارتی در قرن اول میلادی به جای خط یونانی که از زمان سلوکیها رواج یافته بود میتوان گفت که زبان پارتی از اوایل قرن اول میلادی یا کمی قبل از آن قوت گرفته و زبان رسمی و درباری شاهنشاهان ایران بزرگ شده بود. انحطاط زبان پارتی را میتوان به بعد از قرن چهارم میلادی، یعنی پس ازجایگزین شدن سپاهیان ساسانی برای مقابله با حملات اقوام شمالی منسوب داشت.
از لهجه های موجود ایران هیچ یک را نمی توان دنبال? مستقیم زبان پارتی شمرد. لهجه های امروزی خراسان عموما لهجه های زبان فارسی است و زبان اصلی این نواحی در برابر هجوم اقوام مختلف و نفوذ زبان رسمی دوره ساسانی از میان رفته است، ولی زبان پارتی در دوره حکومت اشکانیان به نوبه خود در زبان فارسی میانه پهلوی تاثیر زیادی داشته که این تاثیر را در زبان فارسی امروز نیز میتوان دید.
فارسی میانه: از این زبان که صورت میانه فارسی باستان و فارسی کنونی است و زبان رسمی ایران در دوره ساسانی بوده آثار مختلف به جامانده است که آنها را میتوان به چند دسته تقسیم کرد: کتیبه های دوره ساسانی که به خطی مقتبس از خط آرامی، ولی جدا از خط پارتی، نوشته شده است. کتابهای پهلوی که بیشتر آنها آثار زرتشتی است و خط این آثار دنباله خط کتیبه های پهلوی و صورت تحریری آن است. عباراتی که بر سکه و مهر و نگین و ظروف و جز آنها به جا مانده است. آثار مانوی که به خط مانوی نوشته شده و همه از کشفیات اخیر آسیای مرکزی است. همچنین بایدکتیبه های منقوشی را که در کنیسه دورا یافت شده‚ و نیز مخطوطات پهلوی را که به خط تحریری شکسته بر روی پاپیروس به دست افتاده در شمار آورد. در هم? این آثار به جز آثار مانوی هزوارشهای آرامی به کار رفته است. خط کتیبه ها و خط کتابها و همچنین خط سکه ها و مهرها و نگینها خطوط تاریخی است یعنی حاکی از تلفظ قدیمی تر زبان است ولی خط مانوی تلفظ معمول زمان را منعکس میسازد.
آثار موجود زبان پهلوی مفصل ترین جزء ادبیات پیش از اسلام است و از این میان سهم عمده از آن آثار زرتشتی است. اکثریت آثارپهلوی کتابی، آثار زرتشتی است که غالبا در حدود قرن سوم هجری تدوین شده‚ هر چند اصل بعضی از آنها به دوره ساسانی میرسد.
مهمترین کتیب? زبان پهلوی کتیبه شاپور اول در کعبه زرتشت نقش رستم است. از کتیبه های دیگر میتوان کتیبه کرتیر موبد ساسانی را در نقش رجب و کعبه زرتشت و کتیبه نرسی را در پایکولی اطراف کردستان نام برد. از آثار پهلوی کتابی که خاص ادبیات زرتشتی است می توان به دینکرد و بندهشن ودادستان دینیک و مادیگان هزارداستان و ارداویرافنامه و مینوگ خرد ونامه های منوچهر و پندنامه آذرباد ماراسپندان و همچنین تفسیر پهلوی بعضی اجزاء اوستا نام برد. از آثاری که جنبه دینی بر آنها غالب نیست یادگار زریران و کارنامه اردشیر بابکان و درخت آسوریگ و خسرو کواتان وریذک و مادیگان شترنگ درخور ذکر است.
زبان فارسی کنونی دنبال? زبان پهلوی است. اما عد? زیادی لغات پارتیاز زمان تسلط اشکانیان در فارسی میانه، پهلوی و در نتیجه در فارسی کنونی راه یافته است. از این قبیل است کلمات فرشته، جاوید، اندام، افراشتن، خاستن و مرغ. همچنین پور در پهلوی پسر و مهر و چهر و شاهپور و فرزانه و پهلوان را باید طبق قواعد زبانشناسی از کلمات پارتی محسوب داشت.
زبان سغدی : این زبان در شهر سغد که سمرقند و بخارا از مراکز آن بودند رایج بوده است. سمرقند و بخار از مراکز مهم ایران بوده است که متاسفانه در روزگار قاجار به اشغال روس در آمد و امروزه نیز در تصرف کشوری ساختگی به نام ازبکستان قرار گرفته است . زمان سغدی زبان بین المللی آسیای مرکزی به شمارمیرفت و تا چین نیز نفوذ یافت. آثار سغدی همه از اکتشافات اخیر آسیای مرکزی و چین است.
آثار سغدی را میتوان از چهار نوع شمرد: آثار بودائی، آثار مانوی، آثارمسیحی، آثار غیردینی. از این میان آثار بودائی مفصلتر است. خط سغدی خطی است مقتبس از خط آرامی و در آن هزوارش به کار میرود، اما عده این هزوارشها اندک است. همه آثار بودائی و همچنین آثار غیردینی و کتیبه قربلگسون در مغولستان به خط چینی و اویغوری و سغدی، متعلق به قرن سوم هجری هم به این خط است. آثار مسیحی به خط سریانی و آثار مانوی به خط خاص مانویان نوشته شده. میان آثار بودائی و مسیحی و مانوی مختصر تفاوتی از حیث زبان دیده میشود که نتیجه تفاوت لهجه و تفاوت زمانی این آثار است. آثار سغدی مسیحی ظاهرا تلفظ تازه تری را نشان میدهد. خط اصلی سغدی که آثار بودائیبه آن نوشته شده مانند خط پهلوی خط تاریخی است و حاکی از تلفظ قدیمتری است.
زبان سغدی در برابر نفوذ زبان پارسی و ترکی به تدریج از میان رفت. ظاهرا این زبان تا قرن ششم هجری نیز باقی بوده است. امروز تنها اثر زنده ای که از زبان سغدی به جا مانده لهجه مردم یغنوب است که در یکی از دره های رود زرفشان بدان سخن میگویند و بازمانده یکی از لهجات سغدی است.
زبان سکائی ختنی : این زبان‚ زبان یکی از اقوام سکائی مشرق است که یک زمان برختن در جنوب شرقی کاشغر استیلا یافتند و زبان خود را در آن سامان رایج ساختند اطلاق نام ختنی به این زبان ازاینروست.
آثار زبان سکائی عموما متعلق به قرن هفتم تا دهم میلادی است و عبارت ازآثار بودائی، متون طبی، داستانها و قصص، نامه های بازرگانی، اسناد رسمی و غیر از اینهاست. قسمت عمد? این آثار ترجمه از سانسکریت، ولی قسمتی نیزترجمه از زبان تبتی و یا انشاء اصیل است. در آثار موجود این زبان میتوان صورت قدیمتر و صورت تازه تری تشخیص داد. صورت قدیمی تر این زبان از حیث دستور زبان به زبانهای ایرانی کهن شبیه است : اسم در هفت حالت صرف میشود و دستگاه افعال مفصل است، اما درصورت تازه تر سکائی صرف اسامی خیلی ساده تر شده است. تلخیص فوق العاده اصوات سکائی تازه یکی از ممیزات آن به شمار میرود.
زبان خوارزمی : زبان خوارزمی معمول خوارزم بوده و ظاهراً تا حدود قرن هشتم هجری رواج داشته است و پس از آن جای به زبان فارسی و ترکی سپرده. ترکی زبان غیر ایرانی است که در آذربایجان ایران رواج یافته است و متاسفانه به مرور زبان آذری کهن ایران را ریشه ای پهلوی دارد را از میان برده است.
کشف آثار زبان خوارزمی، گذشته از کلماتی که ابوریحان بیرونی درآثارالباقیه ذکر کرده، به کلی تازه است. این آثار عبارت است از دو نسخه فقهی به زبان عربی که در آن عباراتی به زبان خوارزمی نقل شده و نیز لغت نامهای که برای توضیح عبارات خوارزمی یکی از این نسخ نوشته شده ولی مهمترین اثر زبان خوارزمی مقدمة ادب زمخشری است مشتمل بر لغات عربی و ترجمه خوارزمی است. آثار خوارزمی همه به خط عربی نوشته شده ولی هنوز خواندن و تعبیر آنها پایان نیافته خواندن آثار مختصری که از زبان قدیم خوارزم به خطی مقتبس از خط آرامی به دست افتاده هنوز ممکن نگردیده است. اشکال عمده ای که درخواندن عبارات خوارزمی مقدمة ادب وجود دارد این است که کلمات عموماً اعراب ندارد و نقطه گذاری آنها نیز ناقص است.
زبان خوارزمی با زبان اطراف یعنی زبان سغدی و سکائی و آسی نزدیک است.در زبان خوارزمی چنانکه از مقدمةادب ونسخ فقهی مذکور برمیآید عده ای لغات فارسی و عربی وارد شده که حاکی از تاثیر این دو زبان در خوارزمی است. گذشته از زبانهای میانه فوق الذکر که زبانهای عمده ای هستند که آثار آنها امروز به دست است، زبان دیگری که با زبان سکائی ختن رابط? نزدیک دارد در حوالی تمشق در شمال شرقی کاشغر معمول بوده که آثار مختصری از آن به دست افتاده، ولی هنوز کاملاً روشن نیست. صورتی از زبان آسی میانه را میتوان در بعضی اسامی تاریخی و جغرافیائی وهمچنین در بعضی کلماتی که در زبان مجارستانی داخل شده بازیافت.
شکوه ای از استاد یارشاطر :
دکتر احسان یارشاطر نویسنده همین جستار ارزشمند، در یک مقاله ای بسیار تعجب برانگیز در شمار? پانزدهم مجله میراث ایران که در امریکا به تیراژ 15 هزار نسخه به چاپ رسید نام ایران را شایسته کشور ما ندانست. با سوابقی که از این استاد گرانمایه در دست است این جستار ایشان هم? سوابق ارزشمند وی را به زیر سوال می برد. ایشان نام کشور "فارس" را برازنده "ایران بزرگ" می داند. در حالی که فارس یا پارس تنها یک استان از کشور ایران بزرگ بوده است و ایران ما شامل همه اقوام آریایی (کورد , آذری , فارس , لر , بلوچی , خوزی , ترکمن , ارمنی , تاجیک و . . .) می باشد و ایران را پرشیا یا فارستان خواندن دروغی بزرگ بر همه هویت ملی و فرهنگی ایران زمین است. پرشیا یا پارس نامی است که کشورهای بیگانه بر ایران زمین نهادند همچون یهودیان در کتاب تورات و نیز گزنفون و هرودوت در یونان. تمامی اسناد سه الی چهار هزار ساله دینی زرتشتیان حکایت از آن دارد که سرزمین ما همان ارئینه وئیجه ( خواستگاه آریایی ها یا همان ایران کنونی ) بوده است . به امید روزی که ایشان این جستار تفرقه انگیز خود را هرچه سریع تر اصلاح کنند.
ارسال
شده توسط فرزاد 1 در 87/7/28 12:57 عصر